دیده بگشا ای به شهد مرگ نوشینت رضا
دیده بگشا بر عدم ای مستی هستی فزا
دیده بگشا ای پس از سوءالقضا حسن القضا
دیده بگشا از کرم ، رنجور دردستان ، علی
بحر مروارید غم ، گنجور مردستان ،علی
دیده بگشا رنج انسان بین و سیل اشک و آه
کبر پستان بین و جام جهل و فرجام گناه
تیر و ترکش ، خون و آتش ،خشم سرکش ، بیم چاه
دیده بگشا بر ستم ، در این فریبستان ، علی
شمع شبهای دژم ، ماه غریبستان ، علی
دیده بگشا نقش انسان ماند با جام تهی
سوخت لاله ، مرد لیلی ، خشک شد سرو سهی
ز آگهی مان جهل ماند و جهل ماند از آگهی
دیده بگشا ای صنم ای ساقی مستان ، علی
تیره شد از بیش و کم ، آیینه هستان ، علی
علی معلم
ممنون از اینکه به وبلاگ من سر زدید شما لینک شدید