افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

وادریغا

به موسی آذری 

آزرده شد موسی ز دستم وادریغا
افسوس قلبش را شکستم وادریغا
گفتم جفنگ اما نبد منظورم ایشان
بر وی در خنده ببستم وادریغا
در قافیه جانا چو گیر افتاده بودم
چون جغد بر بومش نشستم وادریغا
تایید شعرش بود، آن چیزی که گفتم
والله نه خصم جانش هستم وادریغا
برده گمان قصدم شده تخریب ایشان
تبریک سوی او فرستم وادریغا
دیگر نمی گویم سخن که آزرده گردد
دندان شعر خود شکستم وادریغا
ح.د

نظرات 2 + ارسال نظر
دکتر خودم سه‌شنبه 22 تیر 1389 ساعت 06:00 http://porpot.blogsky.com

من اگه دوستی مثه تو داشتم که برام شعر میگفت براش خودکشی میکردم.
والا!

سلام به دکتر عزیز
لطف دارید شاید یه روز یه شعر برایت سروم
به امید دیدار

علیرضا خلیفه زاده سه‌شنبه 22 تیر 1389 ساعت 10:26 http://liravi.mihanblog.com

سلام شاعر هم ولاتی
شعر بندر دیلم را در وبلاگم قرار دادم . ریبا بود و محکم.

درود بر شما
بر بنده منت میگذارید استاد بزرگوار
به امید دیدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد