افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

لب خاموش

امشب به قصه ی دل من گوش می کنی

فردا مرا چو قصه فراموش می کنی

این در همیشه در صدف روزگار نیست

می گویمت ولی تو کجا گوش می کنی

دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت

ای ماه با که دست در آغوش می کنی

در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست

هشیار و مست را همه مدهوش می کنی

می جوش می زند به دل خم بیا ببین

یادی اگر ز خون سیاووش می کنی

گر گوش می کنی سخنی خوش بگویمت

بهتر ز گوهری که تو در گوش می کنی

جام جهان ز خون دل عاشقان پر است

حرمت نگاهدار اگر نوش می کنی

«سایه » چو شمع شعله در افکنده ای به جمع

زین داستان که با لب خاموش می کنی

هوشنگ ابتهاج ( ه . ا . سایه )

1338


نظرات 1 + ارسال نظر
خاطره چهارشنبه 3 آبان 1391 ساعت 21:18 http://rahalost.blogsky.com

سلام دوست خوبم
همیشه انتخاب های زیبایی دارید

سلام
مرسی مهرتان را سپاس
عیدتون مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد