افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

ژاله

ژاله ، عمرش یکدم است اما چرا

ذهن ما را میبرد کرب و بلا

از گل پرپر مرا یاد آورد

همرهی با کاروانها می برد

نازنین آن کودک شش ماهه را

حنجرش پاره شد از تیر جفا

وای ، یک قطره نبد آبش دهند

ژاله ها از دامن گل می روند

آب مهریه مادر بوده است

این زمان اصغر ، دگر آسوده است

لاله ها سر میزدند از دشت خون

العطش ای عشق ، ای دارالجنون

ژاله ای دیدم دلم بشکسته شد

روحم از ظلم و ستم دلخسته شد

آسمان گرچه دریغ از آب کرد

اشک چشمم ، دشت را سیراب کرد

نامم ، اما با شهیدان ثبت شد

عشق آمد ، اسم ما هم ضبط شد .

ح.د

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد