افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

سلام

سلام ای بهاری که چشمم به در

چنان خیره مانده است تا در رسی

از آنجا که مشتاق روی توأم

چه میشد از اول به آخر رسی

نیگاه کن ، ببین اول صف منم

چه نیکو به چشمان احمر رسی

اگر نوبت وصل باشد ، منم

به قربانت ار دیده ی تر رسی

زمین رخت نو  بر تنش کرد و گفت

چو من صبر کن ، تا به افسر رسی .

ح.دشتی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد