افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

حضرت قاسم ابن الحسن المجتبی (ع)

قمر از پشت ابر ، آنگه برون شد

که قاسم راهی دشت جنون شد

امیر عاشقان مجتبایی

مثال نور بر قلب سیاهی

سراسر دشت در اشغال دشمن

بیامد بچه شیری چون تهمتن

بجای خود ، عمامه به سر داشت

به خیل دشمنان ، فتح و ظفر داشت

یکی نعلین با بند گشاده

به کف شمشیر برانی نهاده

سپید جامه اش رنگ سحر داشت

ز فرجام نبردش ، خود خبر داشت

به چشمش مرگ شیرین تر ز شهد است

کنون وقت وفا کردن به عهد است

منم پور حسن ، سبط رسولم

من آن نور دو چشمان بتولم

امامی همچو عم ما نباشد

چو قاسم هست ، وی تنها نباشد

بریدم دل از این دنیای فانی

فدای دوست بادا  ، زندگانی

نثار راه حق ، بادا وجودم

نثار شاه دین ، بود و نبودم

ادب ، یاری مولایم حسین است

همین دانم که دنیایم حسین است

لبم را بوسه ده ، ای مرگ اکنون

نمی ببنی شدم من غرقه در خون

حسن ، بابای من در انتظارم

به سوی حضرت او  ، ره سپارم

سلامم میدهد اکنون  ، پیمبر

پس از آنکه شدم ، زخمی به خنجر

نمیرد آنکه دل ، زنده به عشق است

یقینا تا ابد ، پاینده عشق است .

حسین دشتی