افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

مولانا۴۰

با جان دو روزه تو چنان گشتی جفت 

با تو سخن مرگ نمی شاید گفت 

جان طالب منزلست و منزل مرگست 

اما خر تو میانه راه بخفت 

نظرات 1 + ارسال نظر
نسیم جمعه 1 آبان 1388 ساعت 23:49

ارزش انسان دشتهای آلوده ست؟, در لجنزار گل لاله نخواهد روئید, در هوای عفن آواز پرستو به چه کارت آید ؟ فکر نان باید کرد, و هوایی که در آن, نفسی تازه کنیم, گل گندم خوب است, گل خوبی زیباست, ای دریغا که همه مزرعه دلها را, علف کین پوشانده ست, هیچکس فکر نکرد, که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست, و همه مردم شهر, بانگ برداشته اند, که چرا سیمان نیست, و کسی فکر نکرد, که چرا ایمان نیست, و زمانی شده است, که به غیر از انسان, هیچ چیز ارزان نیست

علیک سلام
اتفاقی افتاده ؟
خدا حافظ ای ماه دلگیرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد