سرو ، نام دگر توست
به گلشن خبر توست
چنان حادثه هستی و
به قلبم شرر توست
*
اهورایی و پاکی
نه زمینی و نه خاکی
چنان آتش سوزنده
گمانم خم تاکی
*
رهایی و روانی
وه چه شیرین بیانی
کشتی عمر من اشکست
تویی آن رمز جوانی
*
آب حیوان نگاهت
و آندو زلفان سیاهت
دل ما را به اسیری ببرد
جیش و سپاهت .
*
حسین دشتی