دل در غم تو چو کربلایست هنوز
آتش زده خیمه ی بلایست هنوز
فریاد دلم از عطش دیدارت
در گوش فلک ، اوج سمایست هنوز
*
یک سال گذشت و کاروان آمد باز
دل ازغم او همیشه در سوز و گداز
آمد که زند خیمه به صحرای بلا
شاهنشه دین ، خسرو دل ، گلشن راز
*
بر سر دل پرچم مشکی زده بودیم
باز از غم ارباب چو مجنون شده بودیم
فریاد حسین را بشنیدیم : کجایید ؟؟؟
افسوس پس از رفتن او ، آمده بودیم
*
در وفاداری بدان ، عباس الگوی دل است
زین سبب صد کهکشان جمله ثناگوی دل است
در ازل مهر تو را در قلب من بنوشته اند
یاد تو تا روز محشرساکن کوی دل است
*
ابوالاحرار دل دیوانه ی توست
نمک گیر تو و دردانه ی توست
دلم را تا ابد وقف تو کردم
میان دل نشین که خانه ی توست
*
حسرتت بر دل آب است هنوز
دل آب از تو کباب است هنوز
سهمی از باغ دلت خواست ولی
نقشه اش نقش برآب است هنوز
*
یاران همه بر گرد تو چون پروانه
ای شمع رخت پرتو هر کاشانه
نازم به وفای یاورانت مولا
ماندند و نرفتند از این میخانه
*
عشق آمد پای درس تو نشست
تا ببیند از حقیقت آنچه هست
بی درنگ آتش گرفت از ماتمت
تیرها بر مشک آبت چون نشست
*
شهریاران در سپاهت بی شمار
پادشاهانی همه والا تبار
ای تو شاهنشاه شاهان جهان
عاشقان را جان نثارانت شمار
*
آتش به خیام حرمت چون افتاد
دلها همه در تاب و تب و خون افتاد
سادات جهان را به اسارت بردند
نعش شهدا به دشت و هامون افتاد
*
یک قطره آبی به خیامت نرسیده است
عباس مگر مشک به دوشش نکشیده است ؟
در هر دو جهان هیچ نیابیم کسی را
کز باب حوایج سخن رد بشنیده است
*
از تو گفتند هزاران سخن اکبر اما
هیچ شاعر نتواند که تو را مدح کند
اسم اعظم تویی ، آنروز به لب داشت پدر
آیه ی عشقی و کس نیست تو را شرح کند
*
هیهات من الذله را زیبا سرودی
شاهنشه آزادگان تنها تو بودی
هرگز مبادا زیر بار ننگ رفتن
از عتشقان شاها به سوی تو درودی
*
خداوندا به خورشید سر نی
به تاک علقمه بر حضرت می
به میخانه که تاراج خزان شد
ز سوگش جام ما پر کن پیاپی
*
امشب همه در خیمه ی ثارالله یند
فارغ ز محبت و غم دنیایند
جمعند به گرد شمع روی مولا
پروانه صفت منتظر فردایند
*
فردا چو شود غمم فزون گردد باز
زیرا که دمد سپیده ی محنت ساز
امشب همه جا تلاوت قرآن است
فردا اسرا به زحمت و سوز و گداز
*
دل را سیه پوش غم روی تو کردم
مرغ دلم را جانب کوی تو کردم
همچون شقایق پیرهن را چاک دادم
سرمست دل از عطر گیسوی تو کردم
*
شورشی گشته است در عالم به پا
ماتم و غصه ، غم و سوگ و عزا
گوییا روز قیامت در رسید
ز آسمان گویا فرود آمد قضا
*
ای حبیب بن مظاهر ، پیر حق
ای سپه سالار و ای شمشیر حق
عاشقان حاجت به تو آورده اند
ای کلام تو همه تفسیر حق
*
ای شه دین از غمت بیچاره ام
در بیابان بلا آواره ام
داستانت را چو دل بشنید ، گفت
داغدار اکبر صد پاره ام
*
بر گردن آویخته حر ، چکمه های خویش
شرمش به چهره و اعصاب او پریش
دستش بسته چون اسرا ، شمشیر در نیام
ای شاه غافران به تو از بنده ات سلام
*
آغوش باز کرد حسین ، حر ما بیا
جایت چه خالی به میان سپاه ما
آزاد نام داد از آنروی مادرت
یاری کنی شاه جهان را به کربلا
*
صوت قرآن بر فراز نی خوش است
سر الله ، رمز و راز نی خوش است
این عجت تر باشد از اصحاب کهف
نینوا تا شام ساز نی خوش است
*
حی علی مجلس شاه شهید
حی علی مجلس لعن یزید
غیر تولی و تبری نبود
موجب تشخیص شقی و سعید
*
حسین دشتی