مشک همت را به دوش افکند و رفت
صورت ماهش پر از لبخند و رفت
ظهر بود و العطش در خیمه گاه
چشم بر راه علی بودند و رفت
با رفیق خویش در دشت جنون
راه صد ساله بپیمودند و رفت
روز سرد نهم دیماه شصت
بر زمستان سخت شوریدند و رفت
چشمه ساری بود در وادی عشق
مهر و ماه آنجا بتابیدند و رفت
باز می گشتند و در کف جویبار
زیر لب ذکر و دعا چون قند و رفت
ناگهان ! از ترکش خمپاره ها
همچو سرو از ریشه افتادند و رفت
جبهه شوش است گویی کربلا
اسوه اش عباس غیرتمند و رفت
تشنه لب بودند و ساقی در رسید
وز شراب وصل نوشانند و رفت
دو گل پرپر به خاک افتاده اند
جان چو یاران حسین دادند و رفت
وز دل مردم ز داغ هر شهید
چشمه های آه جوشیدند و رفت
سیل می بارید از چشمان شهر
آسمانها غرق بارانند و رفت
مردمان بهر زیارت آمدند
آستان عشق بوسیدند و رفت .
حسین دشتی
به مناسبت چهلمین سالگرد شهادت
شهیدان علیرضا دشتی و غلامرضا خلیجی
که در نهم دیماه شصت در شوش دانیال
حین آبرسانی بر اثر اصابت ترکش خمپاره 60
به شهادت رسیدند.