-
نیمه گمشده
جمعه 3 مرداد 1399 23:10
ای نیمه ی گمشده کجایی ؟ فریاد از این همه جدایی صبرم به سرآمد آمد آخر ای جان مردیم و تو عاقبت نیایی حسین دشتی
-
عروسک چوبی
جمعه 3 مرداد 1399 18:24
پسرم ! تا کی مثه پینوکیو اسیر فریب روباهه می شی پسرم ! دنیا پر از گربه نره اس پسرم ! آخه چرا ساده می شی * پسرم ! دنیا پر از سیاهیه دل به وعده های این و اون نبند زمونه نذار زمینت بزنه عشق بابا ! پسرم فقط بخند * پسرم ! سکه هامون و میبرن اون مدیرایی که مثه لاشخورن یه ذره وجدان ندارن روباها می چاپن ملت و آخرش میرن * پسرم...
-
شعر آخر
جمعه 3 مرداد 1399 17:41
ندانم کآن مه نامهربان یادم کند یا نه خراب انگیز من با وعدهای شادم کند یا نه خرابم آنچنان کز باده هم تسکین نمییابم لب گرمی شود پیدا که آبادم کند یا نه؟ من از یاد عزیزان یک نفس غافل نیم اما نمیدانم که بعد از من کسی یادم کند یا نه صبا از من پیامی ده به آن صیاد سنگین دل که تا گل در چمن باقیست آزادم کند یا نه رهی از...
-
زنجیر حسین {ع}
جمعه 3 مرداد 1399 01:11
زنجیر حسین {ع} ، بسته بر گردن ما اویست دلیل بودن و مردن ما شاهنشه شافع گناهان بشر آمد به جهان ز بهر غم خوردن ما حسین دشتی
-
رفیقان
جمعه 3 مرداد 1399 00:17
رفیقان در دلم شاد و جوانند همیشه یاورانی مهربانند اگر لشکر کشد شب بر دل من چو ماه چهارده پرتو فشانند . حسین دشتی
-
یار آمد
جمعه 3 مرداد 1399 00:13
یار آمد به من اندیشه نکرد در دلش عشق مرا پیشه نکرد من که کِشتم به وجودم مهرش در دلش عشق چرا ریشه نکرد ؟ حسین دشتی
-
کعبه
پنجشنبه 2 مرداد 1399 19:55
ای کعبه نشان یار داری صد خاطره از دیار داری دلها همه سوی توست مایل زیرا که نشان یار داری حسین دشتی
-
غفلت
پنجشنبه 2 مرداد 1399 00:04
عشق آمد با نگاهت بر دلم از چه رو از عاشقی من غافلم ؟ کم کمک یخهای غفلت آب شد زندگی گشته ز چشمت حاصلم . حسین دشتی
-
سنگدل
چهارشنبه 1 مرداد 1399 23:24
باز آمدی و رفتی نگهی به ما نکردی به دل غمین دشتی سنگدل چه ها نکردی به گمانت که همیشه داستان کاره و پیشه به در آ از این توهم عشق در جان زده ریشه . حسین دشتی
-
باغ وجود
چهارشنبه 1 مرداد 1399 00:34
ای نهمین اختر باغ وجود از تو گرفتیم سراغ وجود دست دعا نزد تو آورده ام ای کرمت چشم و چراغ وجود . حسین دشتی
-
گلهای جهان
دوشنبه 30 تیر 1399 22:25
تو سهم من ز گلهای جهانی نثار مقدمت عمر و جوانی اگر تلخ است این دنیای فانی تو شیرین کرده ای این زندگانی حسین دشتی
-
زورق مهر
یکشنبه 29 تیر 1399 23:39
زورق مهر تو چون بر ساحل دل پا نهاد از برای خیرمقدم دل به دست و پا فتاد دل چو صحرایی است سوزان عاری از دار و درخت چونکه یاد دیگران را جملگی بردم ز یاد . حسین دشتی
-
خسته
یکشنبه 29 تیر 1399 00:40
خسته ترین ، خسته ترین ، خسته ام چون به بتی همچو تو دل بسته ام تا که گشاید گره از کار دل چشم به دستان اجل بسته ام . حسین دشتی
-
قطره
جمعه 27 تیر 1399 22:44
یک قطره شراب ریز در کوزه ی آب یا قطره ی آب ریز در جام شراب فرقش چه بود که هردو آبند ، ولی این چشمه و دیگری به مانند سراب . حسین دشتی
-
سوز سینه
چهارشنبه 25 تیر 1399 17:54
آهی اگر برآورم از سوز سینه ام آتش بگیری ای صنم از سوز سینه ام هشدار اگر به داد دل من خدا رسد بر تو بلا بیاورم از سوز سینه ام ! حسین دشتی
-
باغ دل
چهارشنبه 25 تیر 1399 00:30
باغ دل را چون تویی گل بایدش نغمه خوانی همچو بلبل بایدش فصل سرد دوریت خواهد گذشت سالهای با تو یک دل بایدش .... حسین دشتی
-
مجرم
دوشنبه 23 تیر 1399 23:14
عشق اگر جرم است بنده مجرمم روز وشب با خاطراتت همدمم واژگان درمانده از توصیف عشق اینقدر گویم که چون جام جمم . حسین دشتی
-
واتس آپ
دوشنبه 23 تیر 1399 00:11
هر نیمه شبان چونان منجمان که در رصد ستارگان شب کوشایند به صفحه ی واتس آپ تو می نگرم می بینم که آنلاینی می بینم که طلوع کرده ای می بینم که هستی همین التیام دردهای من است درد هجران می بینم که نور می افشانی چه بسیار کسان چو من خیره به آسمان شب در پی ستاره ی خود می گردند هر کس در ستاره ی خود گل سرخی به زیبایی تو دارد ....
-
اسیران بلا
یکشنبه 22 تیر 1399 23:28
ما در ره عشق تو اسیران بلاییم کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم برما نظری کن که درین شهر غریبیم بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم زهدی نه که در کنج مناجات نشینیم وجدی نه که بر گرد خرابات برآییم نه اهل صلاحیم و نه مستان خرابیم اینجا نه و آنجا نه ، چه قومیم و کجاییم ؟ حلاج وشانیم که از دار نترسیم مجنون صفتانیم که در...
-
احساس
یکشنبه 22 تیر 1399 00:42
احساس می کنم که دلت با من آشناست چون چشمه ای که صاف و زلال است و بی ریاست احساس می کنم که دلت عاشق است و پاک گویا که تحفه ای از جانب خداست در کنج دل اگرت جای داده ام ز آنروست که مهربانی تو همچو کیمیاست تو از کدام قبیله ای که چنین پاک و بی غشی الماس لبخند تو والاتر از طلاست آه ای طبیب دل محزون من ببین دیری است که دل به...
-
اتهام
جمعه 20 تیر 1399 22:57
اتهامم چیست ؟ جز آنکه تو را دوست میدارم عزیز بی وفا از چه رو محکوم گشتم بر جفا عاشقی آیا بود جرم و خطا؟ تا به کی از ما گریزانی ، بگو ای سیه چشم ای غزال تیزپا مهر تو افتاد بر دل ناگهان چون شهابی که فتد از آسمان تا سحر بیدارم از فکر و خیال در نیاید حس من در این مقال حس من در واژه کی گنجد ، بگو جز که دارم با خیالت گفتگو...
-
مادر و دوست
جمعه 20 تیر 1399 13:13
در این دنیا ، یکی مادر ، یکی دوست اگر باشن کنار من ، چه نیکوست اگر باشد به سر سایه ی مادر نباشد در جهان زین شخص خوشتر و گر باشد رفیقی در کنارت حریفی نیست گر لشکر ببارد فسوس ازدست من رفته است مادر به تقدیر جهان و امر داور ز یاران و رفیقان گرچه دورم به جز کاغذ نبد سنگ صبورم نویسم روی کاغذ شرح حالم چو نی باید که از غمها...
-
تا کی ؟
چهارشنبه 18 تیر 1399 23:43
تا کی به من ای یار ستم میداری به اعصاب و روام من قدم میذاری تا کی بکنم صبر که آیی یا نه بر فرض محال خواب یا بیماری . حسین دشتی
-
دعا
چهارشنبه 18 تیر 1399 22:55
دعا کنین واسه این دل شکسته دعا کنین واسه بال و پره بسته به دل میگم یارم به خونه بر میگرده آه ای خدا خونه بدون اون چه سرده دعا کنین دعا کنین پرپر نشن گلهای باغچه دعا کنین دعا کنین حافظ بمونه روی طاقچه دعا کنین دعا کنین خنده روی لب ها بمونه تو سینه ها شادی بزنه هی جونه از دلبر رفته سفر بیاد نشونه دلم دیگه هی نگیره هر...
-
شعر
سهشنبه 17 تیر 1399 06:34
صبح است و دلم خواست که شعری گوید در وصف تو ای صنم ، چه شعری گوید ؟ چون دیده دوبیتی است و لبهات غزل زلف تو چو مثنوی.... چه شعری گوید ؟؟؟ حسین دشتی
-
دوران فراق
دوشنبه 16 تیر 1399 00:10
دوران فراق هم به سر خواهد شد شب بگذرد و صبح دگر خواهد شد تا کی به گمانت بکند چرخ ستم ؟ آخر قدمت نور بصر خواهد شد . حسین دشتی
-
انتظار
یکشنبه 15 تیر 1399 00:33
چو رودخانه که در گذر خویش نگه به سنگها نکند چو صبحدم نسیمی که دست رفاقت به صخره ها ندهد چو ابر که به مرداب نگهی از کرم نکند گذشتی و ما را ندیدی و هرگز گمان نبری که عاشق زاری به انتظار قدومت چه ساکت و آرام به کنج دخمه ی دنیا به زیر گنبد گیتی چو روزهای گذشته به انتظار نشسته است . حسین دشتی
-
گرد پیری
شنبه 14 تیر 1399 20:06
چنان گرد پیری به رویم نشست زمانه کنون دست ما را ببست جوانی کجایی که رفتی ز دست همه آرزوهام در هم شکست . حسین دشتی
-
مادر
شنبه 14 تیر 1399 00:51
بد جور دل هوای تو را کرده مادرم در زندگی همیشه بدون تو آخرم پشت و پناه و همدم و یارم تو بوده ای در تنگنای عمر ، حکیم و مشاورم دنیا پس از غروب تو مادر سیاه و سرد رخت عزا را به چه حالی درآورم دنیا بدون تو ندارد صفا و مهر ایکاش بگویند بسویت مسافرم من منتظر تا برسد روز واپسین دیری است منتظر حکم داورم. حسین دشتی
-
میترا
جمعه 13 تیر 1399 23:22
سالها باید رود تا چون تویی پا به روی عرصه گیتی نهد میترایی دیگر آید در جهان خط بطلان بر همه تابو کشد . حسین دشتی { تقدیم به صدف }