-
یاوران
سهشنبه 7 فروردین 1397 17:49
یاوران ره گم نمودند و به ما ملحق شدند در طریق عاشقی یاهو کنان ، با حق شدند راه بس طوفانی است ای عندلیبان چمن جان نثاران را کفن بوده است، خونین پیرهن کربلا ، جنات تجری تحتها الانهار بود جام می ما را دعای ساجد بیمار بود شاه دین تنها شهنشاه است بر روی زمین کو نشان آل کسا دارد و هم پور امین زهر در کام امام هشتمین چون...
-
جنگل حرا
چهارشنبه 1 فروردین 1397 23:21
آرزوهامان را در سینه ی ساحل در بندر حماد در دو سمت خور دختر خور جن خور بوحله می کاریم روزی ..... تیلکهای حرا به ثمر خواهند نشست جنگلها پدید خواهد آمد به روزی خوشبینم که : زورق هامان در سکوت دریا از میان جنگلهای حرا خواهند گذشت .... به افتخار گروه سمن نبض سبز دیلم سروده شد ح.دشتی
-
سلام
چهارشنبه 1 فروردین 1397 22:56
سلام ای بهاری که چشمم به در چنان خیره مانده است تا در رسی از آنجا که مشتاق روی توأم چه میشد از اول به آخر رسی نیگاه کن ، ببین اول صف منم چه نیکو به چشمان احمر رسی اگر نوبت وصل باشد ، منم به قربانت ار دیده ی تر رسی زمین رخت نو بر تنش کرد و گفت چو من صبر کن ، تا به افسر رسی . ح.دشتی
-
سفر
چهارشنبه 1 فروردین 1397 22:13
سفر خرم شد از آنرو که یادت سراسر با من سرگشته بوده است. چه سالی میشود امسال از آنکه سراسر عشق پاکت در دلم هست . ح.دشتی
-
دعای مادر
جمعه 11 اسفند 1396 23:04
سخت محتاج دعای مادرم بی تو ای مادر چه آمد بر سرم بی تو ای مادر چنانم روزگار گوئیا خالی شد از پروردگار بی تو ای مادر همیشه در غمم همدم گریه ، انیس ماتمم بی تو دیگر مهربانی ها برفت جام دل از سنگ هجرانت شکست مادرم ای کاش یک بار دگر بوسه بر پیشانیت میزد پسر کاش میشد بوسه بارانت کنم جان ناقابل به قربانت کنم روز و شب در...
-
شکوه
جمعه 11 اسفند 1396 17:33
لب به شکوه گشودم و هر دم نیست در این جهان یکی همدم عمر بگذشت چو جویبار روان قوتم رفت و نیست هیچ توان نیستی از پی وجود آمد ناله ها از پی سرود آمد " تا توانی دلی بدست آور " مهر تابان بیاید از خاور ای دریغا که می ننوشی تو از جنون دائما به هوشی تو لب بزن بر شراب لم یزلی نیست شاهنشه جهان بغیر علی هستی ما ز هستی...
-
رنگین کمان
دوشنبه 30 بهمن 1396 03:11
آسمان باران ندارد این زمان دیده ها در حسرت رنگین کمان یاسمن خشکیده در صحرا و دشت سهم ما از زندگی تنها شکست مرگ میبارد بجای برف و آب چشمه ها خشکید و جوشیده سراب جان به لب آمد در این محنت سرا زندگی !!! پایان نمی یابی چرا ??? یاوران رفتند و ما تنها شدیم در میان بی غمان رسوا شدیم بوستان خالی ز آواز هزار ملک جم افتاده در...
-
نا نوشته
یکشنبه 8 بهمن 1396 20:46
شمر آموخت ز تو هر چه جنایت کرده است ابن ملجم ز سیه کاری تو سرخورده است یاس از جور خزان خشک شد و باکت نیست گلشن آل محمد ز ستم پژمرده است طاووس ار فخر فروشد به جهان ، حق دارد زاهد و مفتی و حاسد به یقین دلمرده است آبرویم به سر کوی تو بر باد برفت چون قطام دغلت ، خون به دلم آورده است نانوشته ، به دلم حرف و حدیث است ولی راز...
-
کشتی سانچی
چهارشنبه 27 دی 1396 14:45
کدامین موج بر جانت شرر زد به سرو قامت قدت ، ضرر زد شهیدانند الحق ، جاشوانت دو صد افسوس از فصل خزانت تبر بر قامتت ، دست اجل زد فلک تقدیر از روز ازل زد یقین دانم که مظلومانه رفتند ز طوفان بلا ، در هم شکستند سکوتی تلخ بر دریا شد حاکم فغان و شکوه جاری گشت از دل امان از داغ بر دلها ، نهاده امان از بختک بر جان ، فتاده نسیم...
-
کودکی ها
یکشنبه 5 آذر 1396 09:26
کودکی ها ، رفت از دست بی خیال و شاد بودیم بر سکوت چشمه ی شب یکسره فریاد بودیم . وای !!! رفت از کف دلخوشیها شعر و سرود و چاوشیها بامداد رفت و فروغ و آتشی ها روزگار چون کوه و ما فرهاد بودیم در سکوت دشت غم ، فریاد بودیم زان همه مهر و صفا ، چیزی نمانده روزگار ما را به زندانها کشانده آه ، ما را در غم یاران نشانده وز دیار...
-
ژاله
پنجشنبه 25 آبان 1396 14:19
ژاله ، عمرش یکدم است اما چرا ذهن ما را میبرد کرب و بلا از گل پرپر مرا یاد آورد همرهی با کاروانها می برد نازنین آن کودک شش ماهه را حنجرش پاره شد از تیر جفا وای ، یک قطره نبد آبش دهند ژاله ها از دامن گل می روند آب مهریه مادر بوده است این زمان اصغر ، دگر آسوده است لاله ها سر میزدند از دشت خون العطش ای عشق ، ای دارالجنون...
-
اربعین
پنجشنبه 25 آبان 1396 14:11
کاروانی خسته از شام آمده داستانی که سرانجام آمده ساربان ، بوی حسین آید به گوش از فراقش رفته از کف ، عقل و هوش ساربان ما را به دیدارش ببر پادشاه دین و هم خیر البشر کاروان از غربتی باز آمده مرغ دل را شوق پرواز آمده آه از شام سیاه و دون و پست تیرظلم آمد ، دل ما را شکست آه از آندم که رقیه جان بداد بر دل ما داغ عظمی را...
-
حدیث
دوشنبه 17 مهر 1396 19:54
حدیثی از پیمبر یاد دارم به دل از سوگ و غم فریاد دارم من از اویم ، حسینم نیز از من هزاران د'ر ، چنین در یاد دارم . ح.د
-
برای مادرم
جمعه 14 مهر 1396 15:59
در ساعت 1/30بامداد چهارشنبه 5مهر96در بیمارستان بقیه الله دیلم ، مادر بزرگوارم مرحومه حجیه شریفه گله گیریان بدرود حیات گفت و در روز پنجشنبه مصادف با هفتم محرم در دالرحمه بندر دیلم در قطعه خانواده شهدا بخاک سپرده شد ، نثار ارواح طیبه همه درگذشتگان صلوات. ,------------------------------------------- حسینن امیری و نعم...
-
موج حادثه
سهشنبه 4 مهر 1396 20:39
دلا اصغر به خون خویش خفته است چه معصومانه چشمانش ببسته است به طوفان بلای کربلا او ز موج حادثه ، درهم شکسته است . ح.د
-
وای بر دل
سهشنبه 4 مهر 1396 20:36
عطشناک است اصغر ، وای بر دل چونان گلهای پرپر . وای بر دل به تیر حرمله سیراب گردید کجا شد شیر حیدر ، وای بر دل . ح.د
-
بانگ عزا
سهشنبه 28 شهریور 1396 21:03
از کون و مکان ، بانگ عزا میآید روح القدس از سوی خدا میآید بر شیعه چو تکلیف عزاداری شد ناقوس طریقت به صدا میآید . ح.د
-
مرد خدا
چهارشنبه 22 شهریور 1396 16:40
در سوگ حضرت حاج شیخ حسن معتمد که در سرزمین وحی به دیدار معبود شتافت.. شهر بدونت چونان ، باغچه ای پر خزان گریه و زاری عیان ، خنده زلبها نهان یار همه مردمان ، پیر خراباتیان حافظ قرآنی و ملجأ درماندگان خسته دلان را سبو ، با همه در گفتگو حال همه شد نکو ، از نفس آسمان حب علی در دلت ، عشق سرشته گلت مکه چو شد منزلت ، کعبه و...
-
سحر
یکشنبه 19 شهریور 1396 01:19
سحر شد از غمت بیدارم ای یار به عشقت تا ابد باشم گرفتار یگانه مهر و ماهی در دل من ز هجراتت دو چشمم مانده بیدار در این دوران سختی کاش بودی طبیبا از غمت دل گشته بیمار هوای با تو بودن دارم ای جان میان ما ولی پل بسته دیوار اسیر غصه ای بی انتهایم چو فواره شدم آخر نگونسار شراب غصه ، ساقی ریخت در جام به نوشیدن مرا کردند اجبار...
-
عابس ابن ابی شبیب الشاکری
پنجشنبه 16 شهریور 1396 15:31
عشق دیوانه نموده است چنان که زره از تن خود بر گیرم ای حسین ، جان به فدای تو کنم چه خوش آن لحظه ای که میمیرم با من از کوفیان سخن مکنید آه از ماجرا که با مسلم رفت سر به راه حسین خواهم داد جان به قربان شاه عالم رفت آسمان تیره گر شود ز سهام زره ای ترس و واهمه نبود لا فتی چون حسین نیست کنون جز حسین نور عین ما نشود شمع...
-
مسلم ابن عقیل
چهارشنبه 15 شهریور 1396 20:58
مسافر کوفه ، سید و آقایی میان کوچه ، غریب و تنهایی سفیر مولا ، به سوی آنهایی به نزد اهلت ، دگر نمی آیی لبان تشنه ، خنجر و دشنه چه بی قراره ، دارالعماره مسلم سلامی به آقا میگه حسین ایکاش پا به کوفه نذاره بر سر کوفه ، خاک عزا پاشید خون محبان به رگها جوشید نیزه و تیر و سنان و شمشیر یه قطره آب هم مسلم ننوشید عقیل یلی...
-
زهیر ابن قین بجلی
چهارشنبه 8 شهریور 1396 13:07
زنده شد دلم از نفس پاکت ای حسین ای به فدای پیکر چاک چاکت ای حسین هیهات گفتی به ذلت و خواری و ظلم و جور بر دیده گان سرمه کشم ، خاکت ای حسین یاران عشق گرد تو جمعند ، یا حسین در ظلمت زمانه چو شمعند ، یا حسین راهی ز مکه به کوفه چو می روم هم منزل حسین در این راه میشوم نام مرا به خیل شهیدان نوشته اند جان را به قربانگه عشاق...
-
زلزله
یکشنبه 29 مرداد 1396 11:12
زلزله در کرب و بلا شد به پا تا که حسین جانب میدان گرفت ناله عطشان به سما چون رسید شیر دگر ، مشک به دندان گرفت اصغر شش ماهه دگر شد خموش حرمله چون تیر ز زهدان گرفت دشت پر از لاله ی پرپر شده اسب ستم تاخت به ابدان گرفت زین عباد حضرت سجاد حق با اسرا جانب زندان گرفت هفت فلک غرق غم و ماتم است شام سیه چهره ی خندان گرفت داغ دل...
-
حبیب ابن مظاهر
شنبه 28 مرداد 1396 04:54
حیدر صفت حمله به اعدا نموده بود شیری پی گله ی سگها نموده بود باکی نداشت زآنهمه لشکر ز کوفیان سر را به راه سید و آقا نموده بود یاسین و فتح بخواند به روز جنگ جان را به نشئه بالا نموده بود بیرون بشد ز کوفه و آمد به کربلا عهدی که با حضرت مولا نموده بود مردانه عزم به میدان جنگ کرد شوری به معرکه برپا نموده بود ظهر و نماز...
-
زندگی
شنبه 28 مرداد 1396 00:12
نمایشی بس مضحک است خیمه شب بازی زندگی ح.د
-
حر ابن یزید ریاحی
جمعه 27 مرداد 1396 12:44
حالت چشمان سردار سپاه پر ز شرم و پر زاندوه و غم است روزهایی را که ره بر شاه بست چون گناه سر زده از آدم است راه عشق از کربلا خواهد گذشت محور هفت آسمان و عالم است یادش آمد چون ز کوفه شد برون با سپاهی که هزاران ملجم است آسمان دادش ندا ، صد تهنیت پیشواز تو رسول اکرم است حال می لرزید سرداری که او در دلیری همچو گیو و رستم...
-
وصیت نامه
سهشنبه 24 مرداد 1396 17:38
کفن از بوریا بر تن کنیدم اسد را روز سوم چون شنیدم به میخانه مرا آرام سازید گهی کرب و بلا ، گه شام سازید به اشک دیدگان بر من ببارید مرا از جمله مستان شمارید به قبرم ، حافظ و قرآن بخوانید چو بلبل ، شروه در بستان بخوانید یکی سنج و یکی دمام آرید مرا از اهل پیغمبر شمارید فلک افسوس عمرم را به سر برد سیاهی آمد و نور قمر برد...
-
دروازه
سهشنبه 24 مرداد 1396 12:21
دروازه این جهان کجایست خدا ? تا لحظه ای از دست خودم بگریزم چون کودک خردسال بازیگوشی از نیست و از هست خودم بگریزم . ح.د
-
سحر
سهشنبه 24 مرداد 1396 11:45
سحرگهان که شب آرام می رود از دست . خیال روی تو ای نازنین یادم هست . ح.د
-
ابلیس
سهشنبه 24 مرداد 1396 11:13
ابلیس اگر سجده به آدم می کرد در عالم ذر سجده به خاتم می کرد اکنون من و تو شاه جهانی بودیم گر مذهب عاشقی به عالم می کرد . ح.د