-
کیش مهر
جمعه 20 بهمن 1391 17:19
همی گویم و گفته ام بارها بود کیش من مهر دلدارها پرستش به مستی است در کیش مهر برونند زین جرگه هشیارها به شادی و آسایش و خواب و خور ندارند کاری دل افکارها به جز اشک چشم و به جز داغ دل نباشد به دست گرفتارها کشیدند در کوی دلدادگان میان دل و کام ، دیوارها چه فرهادها مرده در کوه ها چه حلاج ها رفته بر دارها چه دارد جهان جز...
-
چک
دوشنبه 16 بهمن 1391 16:51
چک عشقت به قلبم پاس می شد وجود من پر از احساس می شد فضای سینه از عطر تو لبریز شقایق همصدا با یاس می شد . ح.د
-
خوشبخت
پنجشنبه 5 بهمن 1391 01:18
خوشبخت ترین مردم دنیا هستیم !!! آزاد و رها ز بند غمها هستیم !!! با آنکه بگفتند بهشت است اینجا ... اما ز چه رو همیشه تنها هستیم ؟؟؟
-
یعنی چه ؟
دوشنبه 18 دی 1391 19:15
خرسند به لبخند منی ...یعنی چه ؟ افتاده و در بند منی ..... یعنی چه ؟ dellet شده خنده ز لب محزونم آن شادی ukband منی ...یعنی چه ؟؟؟ ح.د
-
سایه دست
پنجشنبه 14 دی 1391 12:08
سایه دستی اگر ضامن احوال ماست خاک ره بیکسی ست کز سرِ ما بر نخاست دل به هوی بسته ایم، از هوس ما مپرس با همه بیگانه است آن که به ما آشناست داغ معاش خودیم، غفلتِ فاش خودیم غیرْ تراش خودیم، آینه از ما جداست آن سوی این انجمن نیست مگر وهْم و ظن چشم نپوشیده ای، عالم دیگر کجاست ؟ دعوی طاقت مکن تا نکشی ننگ عجز آبله پای شمع، در...
-
ماه
چهارشنبه 1 آذر 1391 17:50
مه لاف زد پس از تو با کهکشانیان تنها منم شبیه به عباس پهلوان تا که مرا قیاس به جمالش نموده اند طاووس وش میخرامم در دشت آسمان شبنم که بامداد بنشیند به برگ گل دانی ز چیست ؟ قطره ای از اشک آن جوان هاله به دور ماه از آن آمده پدید آتش گرفته از عطش و آه تشنگان مه گاه زیر ابر نهان میشود از آنک خواهد نبیند کسی اشکش شده روان...
-
بالهایم
سهشنبه 23 آبان 1391 22:56
بالهایم ؟ بالهایم ؟ بالهایم ؟ رهایی رهایی رهایی بالهایم ؟ بالهایم؟ مرا صدا میزنند بالهایم؟ محرم نزدیک است....
-
غدیر یات
یکشنبه 14 آبان 1391 05:53
خمخانه تو عجب به جوش است غدیر تا صبح ابد غرق خروش است غدیر مستان به طواف میکده می آیند ورد لبشان بانگ سروش است غدیر
-
غدیر یات
یکشنبه 14 آبان 1391 05:46
میخانه تو غدیری است میدانم خاک ره تو امیری است میدانم هر کس که ندارد به دلش عشق علی عمرش همه در اسیری است میدانم
-
باده نسیان
جمعه 5 آبان 1391 23:39
داشتیم ... از تو سراغی هیچ نیست بر سرای ما ، چراغی هیچ نیست جام ما از باده ی نسیان پر است بر دل ما غیر داغی ، هیچ نیست ... ح.د در همه گلهای عالم گشته ام نوگلی چون تو به باغی هیچ نیست تور بهر صید که آورده ای ؟ مرغ دل جانا کلاغی هیچ نیست یا علی گفتیم در راه وصال برتر از نهج البلاغی هیچ نیست
-
لب خاموش
یکشنبه 30 مهر 1391 06:19
امشب به قصه ی دل من گوش می کنی فردا مرا چو قصه فراموش می کنی این در همیشه در صدف روزگار نیست می گویمت ولی تو کجا گوش می کنی دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت ای ماه با که دست در آغوش می کنی در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست هشیار و مست را همه مدهوش می کنی می جوش می زند به دل خم بیا ببین یادی اگر ز خون سیاووش می کنی گر گوش...
-
شکوه ی تلخ
یکشنبه 23 مهر 1391 15:55
سینه را از رنج و غم انباشتند بذر تنهایی به جانم کاشتند نازنینان پرچم جور و جفا در بلندای دلم افراشتند شکوه ی تلخ مرا از روزگار چون حدیثی پوچ می پنداشتند یاد کن ما را که فرصت اندک است کی غم نامهربانی داشتند تار و پودم بافتند از غصه ها داغ سنگینی به دل بگذاشتند « دوستان بهتر از برگ درخت » دوستی را از زمین برداشتند یک...
-
این چه شور است ...
چهارشنبه 19 مهر 1391 23:29
این چه شور است که در دور قمر می بینم همه آفاق پر از فتنه و شر می بینم هر کسی روز بهی می طلبد از ایام علت آنست که هر روز بتر می بینم ابلهان را همه شربت ز گلاب و قند است قوت دانا همه از خون جگر می بینم اسب تازی شده مجروح بزیر پالان طوق زرین همه در گردن خر می بینم دختران را همه جنگست و جدل با مادر پسران را همه بدخواه پدر...
-
دو چشمان تو
دوشنبه 17 مهر 1391 20:41
فتنه ایی آغاز کرد باز دو چشمان تو اشک به یغما ببرد راز دو چشمان تو خسته دلان را ببرد چشمه شیرین وصل تشنه لب آورد لیک باز دو چشمان تو رسم جفاکاریت باب شده در جهان تا که دل اسپرده ایم ساز دو چشمان تو آه ز مژگان تو و آن لب خندان تو اشک چو باران تو ناز دو چشمان تو تاج وفا روزگار گر بنهد بر سرت دست تولا زنم باز دو چشمان تو...
-
دعا
چهارشنبه 12 مهر 1391 17:28
خدا کند ز دلت دردها زدوده شود لبت ز خنده پر و خاطرت آسوده شود خدا کند ننشیند دگر به چهره ی تو غبار غصه و آنی به غم آلوده شود .
-
قطب شمال
یکشنبه 2 مهر 1391 19:40
سرم دیگر ز فکر عشق خالی است دلم همسایه ی قطب شمالی است برون کردم ز سینه خاطرش را گمانم نوبت آسوده حالی است .... ح.د
-
همزاد
یکشنبه 19 شهریور 1391 23:03
سبزینه ؟ چگونه ؟ دوده و آهن !!! صد فصل بهار و ... غصه ها با من همزاد من است رنج و درد و غم ما را بسرشته اند در یک تن .... ح.د
-
جام غم
چهارشنبه 1 شهریور 1391 23:08
سراسر دلم را دگر غم گرفت زمین گوئیا رنگ ماتم گرفت یدالله غالب علی (ع) شیر حق اجل بهترین را ز عالم گرفت درآمد ملک جام وصلش بدست ز خوبان دنیا دمادم گرفت غفوری که در پاکیش ریب نیست ز می خانه شرب مداوم گرفت فلک در جفاکاریش بی گمان گلی را ز اولاد آدم گرفت وصالت مبارک بود نیک مرد فراقت ولی قیل و قالم گرفت رسیدی به معبود و...
-
تا صورت پیوند جهان بود، علی بود
دوشنبه 16 مرداد 1391 22:22
تا صورت پیوند جهان بود، علی بود تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود سلطان سخا و کرم و جود، علی بود هم آدم و هم شیث هم ایوب و هم ادریس هم یوسف و هم یونس وهم هود، علی بود هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم الیاس هم صالح پیغمبر و داوود، علی بود در ظلمت ظلمات به سرچشمه حیوان هم مرشد و هم...
-
سکه غم
یکشنبه 15 مرداد 1391 23:15
آنچه از سکه نیفتاده غم است آه... سوداگر خنده چه کم است لا گفته دل ما بر شادی حسرت و ماتم و غصه ، نعم است ح.د
-
ما را هم ببر
جمعه 13 مرداد 1391 05:12
مقصدت گر کوی جانان است ، ما را هم ببر سرزمین باده نوشان است ، ما را هم ببر دور از جمع عزیزان در غریبستان غم محفل انس است و یاران است ، ما را هم ببر العطش دارد دلم ، ساقی زیبا رو کجاست ؟ گر بساط می گساران است ، ما را هم ببر جز به روی نی نتابد آفتاب معرفت مقصدت کوی شهیدان است ، ما را هم ببر در چنین ایام فرق ماه را...
-
آغوش
شنبه 7 مرداد 1391 17:39
آغوش من از یاد تو ، پُر گشت شبی اشکم ز غم تو همچو دُر گشت شبی شیرین دهنان از چه جفاکار شدند ؟ کام دلم از زهر تو ، مُر گشت شبی ح.د
-
یارب
شنبه 7 مرداد 1391 17:05
یارب دم تو گرم که حالم دادی از گنج قناعتت منالم دادی در ماه مبارکت خدایا ایول از عشق علی (ع) تازه مدالم دادی ح.د
-
یارب مددی
شنبه 7 مرداد 1391 17:01
یا رب مددی که قدر را دریابم در جدول عشق ، صدر را دریابم تقدیر شود زیارت آل رسول هم فاتح یوم بدر را دریابم ح.د
-
دو صیاد
جمعه 6 مرداد 1391 17:04
دو صیادیم ما ، هر کس دگر را به دام آرد و خون سازد جگر را دو صیادیم ما ؟ هرگز ! دو صیدیم بدانیم دوست ... قدر یکدگر را ح.د
-
دعای رمضان
جمعه 6 مرداد 1391 08:54
دعای مردم ما ای خدا باید چنین باشد؟ که مرغ و ماکیان ، فت و فراوان بر زمین باشد؟ بجای درگه فضل الهی در چنین ماهی نگاهش بر بلاد کفر روسیه و چین باشد ؟ ح.د
-
صیاد
پنجشنبه 5 مرداد 1391 04:53
الفتی با دل من ، یاد تو داشت غصه ی پنجه ی صیاد تو داشت دم به دم یاد تو چون می افتاد گله مند از غم بیداد تو داشت ح.د
-
رومی و زنگی
سهشنبه 3 مرداد 1391 17:15
لبریز شده سینه ز دل تنگی ها در حسرت تو ، حسرت بی رنگی ها ای جان ز چه رو چنین تو بازی گوشی یا رومی روم باش یا زنگی ها ..... ح.د
-
قطعه ای از روح
سهشنبه 3 مرداد 1391 04:40
قطعه ای از روح خود را بر قلم می آورم خون بر این کاغذ ز ژرفای دلم می آورم انعکاس چیست در سلولهای شعر من ؟ - قطره ای نا چیز از بحر الم می آورم .... ح.د
-
نگاه
دوشنبه 2 مرداد 1391 21:43
نگاهت آتش افروز است جانا دلم را خانمان سوز است جانا هزاران وعده ی فردا دگر بس دلم در بند امروز است جانا ... ح.د