افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

اشک و بوسه

به اشک دیده می شویم تنت را


دو صد بوسه دهم پیراهنت را


خدا آنروز را هرگز نیارد


اجل بگرفته باشد دامنت را .


ح.د


حذر از دوستی


با خرس خاله ها حذر از دوستی حسن

با نو پیاله ها  حذر از دوستی حسن

دست مودت به علی ده به شیر حق

اما رجاله ها  ، حذر از دوستی حسن

ح.د


مرسی


مرسی که دلت راه به قلبم دارد
مرسی که مرا مونس و همدم دارد
هر چند که بین من و تو فاصله هاست
مرسی که هنوز هم به یادم دارد .
ح.د

خریدار دل

دل ما را ز بس بشکست دلدار 

 

نباشد جز خودش یاری خریدار 

 

نهد مرهم ز اشک دیده بر دل 

 

زند بر سنگ خارا یش دگر بار . 

 

ح.د 

سیاه ووش


حتی اگرم دست دهد این دوران

دیگر نگریزم ز سرای کوران

یعنی که مرا ندید و نشناخت کسی

یعنی که سیاهوشم به چنگ توران .

ح.د


فصل غم


فصلی است که غم به دل سرازیر شده است

بال و پر من ز غصه زنجیر شده است

تا یار من آید به برم ...... می دانم

گویند به او که اندکی دیر شده است .

ح.د


رسوا


راهی است میان دل من تا دل تو

رسوا دل من شده است و رسوا دل تو

آخر صنما برس به داد دل من

شیدا دل من غرق تمنا دل تو .


ح.د