افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

شاه جهان

ای شاه جهان اگر چه از عشق

در روز ازل مرا سرشتند

بر طالع من چرا همان دم

نقش غم و غصه را نوشتند

*

ویرانه دل به دستت آباد

کی میشود ای عزیز دوران

تاراج برفت قلبم ای دوست

از حمله ی بی امان هجران

**

رسم است جفا و بی وفایی

از جانب دلبران زیبا

ای شاه جهان زیان چه دارد

گر جانب بی دلان بیایی   

***

بگذار که چشم بی قرارم

روشن شود از جمال رویت

عمری است به انتظار آنم

ای جان برسم به گفتگویت

**** 

لبهام و تراب مقدم تو

سر در ره تو دهم چه باک است

دستم تو بگیر شاه مردان

دل زهجر رخ تو چاک چاک است

ح.دشتی

در منقبت حضرت علی اکبر (ع)

عزم دیدار تو چندی در دلم افتاده است 

از بعیدم گویمت هر صبحگاهان السلام 

لیس عندی جز غم دیدارت ای شبه رسول 

کی به پایان میرسد این درد و هجران السلام 

یاس در شبهای جمعه سوگواری می کند 

بر تو و بر مادرت ای جان جانان السلام 

اکبر مولا حسینی بر پیمبر نور عینی 

بر قلوب شیعیان همچون بهاران السلام 

کاش یکبار دگر بوسه زنم بر خاک پات 

تا ببارد دیده ام ای لطف باران السلام 

بر مشامم میرسد هر لحظه بوی تربتت 

جمله عالم در غم تو سوگواران السلام 

رفتن تو سوی میدان داغ بر دلها نهاد 

در غم تو دیده ها شد اشکباران السلام 

ح.دشتی