افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

دوزخ جفا

راهی است بین ما  که ندارد نهایتی

در دوزخ جفا چه امید شفاعتی

صبرم  برفت از کف و طاقت به سر رسید

با قاصدک بگوی ، نشانی و آیتی

تیر غمت به سینه  پر درد و من خموش

با کس نشاید ز تو گفتن حکایتی

نی ! گر بگویم که منم نی ، عجیب نیست

نی ، دلخوش از غم است ، چه جای شکایتی

ما را اسیر غمزه و عشوه ات ، چه میکنی

آخر بگو به چه دین و سیاستی ???

دستم بگیر همسفر جاده ی خیال

آه از کفم نرو ، چو نسیم خجالتی

یاد مرا به خاطر پاکت عزیز دار

با مردمان بگو ز وفایم شهادتی

سرشار شد دلم از یاد دوستان

یارب رسان ز جانب یاران اشارتی .

حسین دشتی