افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

عذاب

عذاب

عذاب

عذاب

عذاب

عذاب

عذاب

عذاب

معنای دگر زندگی :

رنج و عذاب

حسین دشتی






زلف یار

به دست باد ، زلف یار دیدم

ز سینه آهی از حسرت کشیدم

رقیبا ! !!  زلف یارم را رها کن

چرا من از فلک خیری ندیدم  .

حسین دشتی




زندگی

ای 

زنده گی

دست

از

سرم

بردار !

حسین دشتی


اما ... نشد

خواستم  جان را به قربانت کنم ، اما نشد

ز اشک دیده غرق بارانت کنم ، اما نشد

آرزوی با تو بودن داشت ، مسکین قلب من

جا میان خیل یارانت کنم  ، اما  نشد

دل غریبی می کند ، دلدار ! فریادش برس

راحت از آشوب هجرانت کنم ، اما  نشد

مهربان تر از تو در دنیا و ما فیها نبود

به آسمانها ماه تابانت کنم  ، اما   نشد

یارم اما با دل غمگین سر یاری نداشت

یک شبی در کلبه مهمانت کنم ، اما نشد .

حسین دشتی