افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

پروانه ها


آتش گرفت پروانه ها بال و پر من

در هم شکست از گریه چشمان تر من

در شام یلدای سیاه بی وفایی

جز شمع یاد تو نباشد یاور من

فصل خزان زندگی پایان ندارد

کی میدمد پس نوبهاران در بر من

تاراج برده دست چوبی زمستان

نو غنچه های یاد سبزت از سر من .....

ح.د


سکوت شب


عاریت گرفه اند روح خسته ی مرا
تازیانه می زنند این اسیر بسته را
با من از چه رو چنین ، با تو از چه رو چنان
سنگ می زنند عجب ، مرغ پر شکسته را
درد هدیه می دهند در دیار خستگان
سایه ای ز دود غم این همه نشسته را
ای عجب چو خواستم بشکنم سکوت شب
بانگ هیس اشاره کرد این صدای خسته را
لب اگر چه بسته اید بال ما شکسته اید
منتظر نشسته اید قامت شکسته را
شمع جان ما خموش گر شود چه غصه ای
چون صبا بیاورد روز نو خجسته را ....
ح.د

سهم من سهم تو


رادیو ماشینو روشن کردم . گوینده اخبار پیش بینی وضع هوا را میگفت .شمال و دامنه های البرز برف و باران ، جنوب و جنوب غربی گرد و غبار .
****
سهم تو بارون و برفن
سهم مو گرد و غبارن
خدا هم دیگه عزیزُم
کاری به کارُم ندارن
*
سهم تو همیشه شادی
سهم مو غصه و دردن
اونا که سایه ی خُداین
هیچ کاری سیمون نکردن
*
گفته بیدن پا پتی یل
وارث تاجن و تختن
اما هر جا سیل ایکردُم
همه شون سیاه بختن
*
سی مو آسمون طپیده
سی تو بارون بهاری
گرچه خنده ری لووم بی
و دلُم خبر نداری !!!
ح.د

راه خانه


راه خانه از کدام سوست ؟
- دیری است گم شده ام
خوشا بحال پرستوها
که از خزان گریزانند
خوشا به حالشان
که زمستان نمی مانند
خوشا بحال پرستوها
که راه جنوب را خوب میدانند ....

ح.د

یاد تو


یاد تو هر گه که در قلبم نشست

بفض تلخی در گلوی من شکست

نم نمک اشکی ز چشمانم چکید

آهی از حسرت دل زارم کشید

اسم تو چون آرزویی دوردست

رسم تو بیداد از روز الست

می شود صد مثنوی از غم سرود

می شود هم هیچگه غمگین نبود

یاد تو اما همه غم پرور است

دوستی تو ز نوعی دیگر است

لب به لب سینه چو غمگین میشود

داغ هجران تو سنگین می شود

سر اگر بازم به راه تو رواست

در قیامت بین ما داور خداست .

ح.د


راهی به سوی قلب تو

راهی به سوی قلب تو خواهم گشودن

با گوشه ی چشمی دل پاکت ربودن

صبرم دگر سر رفت از تکرار ایام

خواهم کنون حرفی ز وصل تو شنودن

تا کی چنین از ما گریزانی چو آهو

از لوح دل نام مرا هر دم زدودن

ناگفته ها بسیار در دل مانده اما

پس کی گره از کار ما یارب گشودن

بردم به نزد پیر دیشب مشکل خویش

مسئله پاسخ داشت بودن یا نبودن

ح.د


در این زمانه بی های و هوی لال پرست

در این زمانه بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست

چگونه شرح دهم لحظه لحظه خودرا
برای این همه ناباور خیال پرست؟ 

به شب نشینی خرچنگ های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست

رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند
به پای هرزه علفهای باغ کال پرست

رسیده ام به کمالی که جز اناالحق نیست
کمال دار برای من کمال پرست

هنوز زنده ام و زنده بودنم خاری ست
به چشم تنگی نا مردم زوال پرست

محمدعلی بهمنی



کجا ؟


کجا بودی ؟

کجا بودم ؟ نمیدانم

همین مقدار می دانم

هر آنجا که نباشی

چون بیابان است .

حضورت خلوت انس است

بدونت

من همان مجنون سرگردان حیرانم .

ح.د


جان من

جان من ز تن برون شده است 

بوسه ای بده 

این تن شکسته را 

این غریب خسته را 

کشته ی راه عشق 

بی کفن نه شُسته را 

جان تازه ای بده .... 

جان من زتن برون شده است . 

ح.د 

خواب


خواب دیدم مرده ام
شناور در ارتفاعی نزدیک
چون بالن سواری که همه چیز را میبیند
بادبادک رها شده از دست
دور و دورتر میشود
از جویبار کوچه ها
مردم
قطره قطره قطره
اقیانوس میشدند
به سوی حسینه مان می آمدند
با چهره هایی هاج و واج
پرسشگرانه
از شنیدن بدیهی ترین خبر
مرگ !!!
به ناگاه خود را در سالنی یافتم
در کوچکی به جهان دیگر باز میشد
گماشتگانی بر در
چهره هایی بی احساس
در حال گفتگو با هم
بی توجه به مسافران
مدارک ؟؟؟
تا مدارک را کنترل کنند
چشمم به کلمن آبی در گوشه سالن می افتد
آبی گوارا
نه از جنس این دنیا
- سلام بر تشنه لب کربلا -
خب دیگر کاری نداریم
برویم دیگر نباید معطل کرد
****
لعنت به زنگ ساعتی
که بی موقع به صدا در آید
چندی است که هرشب
به امید بقیه این رویا می خوابم ....
ح.د

ای دل

عریان تر از فصل خزانی ، ای دل من

مبهم ترین رنگین کمانی ، ای دل من

از پشت قاب پنجره دنیا چه زیباست

نی همدلی نی همزبانی ، ای دل من

ح.د

ادامه مطلب ...

پیشواز

چه اسفندها ... آه ! 

چه اسفندها دود کردیم ! 

برای تو ای روز اردیبهشتی 

که گفتند این روزها می رسی 

 از همین راه ! 

 

 

زنده یاد دکتر قیصر امین پور