افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

6/6

شیش ممیز شیش میلیارد ای عجب !!!

بر ملا گردیده در ماه رجب 

آنچنان پختند آشی بهر خلق

روی آن روغن بمانده یک وجب !!!

حسین دشتی

خاطرات

می نویسم خاطرات رفته را

روزهای الفت گم کرده را

جنگ بود اما همه یکدل بدیم

قطره قطره همچو دریا می شدیم

یار ما فرمان چو میدادی قیام

کار دشمن لحظه ای می شد تمام

بانگ بر بنیان ظالم می زدیم

خیمه بر اقصای عالم می زدیم

کشور ما پر ز بوی سیب بود

کی کسی آخر به فکر جیب بود

سطر سطر دفتر این سرزمین

پر ز ایمان بود و از شور و یقین

کمتربن رویای مردم ، آسمان

از یقین لبریز دلها ، بی گمان

شرح صدر مردمان بودی فزون

ار ریا و کینه دلها بد برون

کربلایی بود رنگ مردمان

نینوایی بود در دلهایمان

وقت کی بودی حسادت ها کنیم

حضرت دل را جسارت ها کنیم

نرم نرمک گرد شمع روی دوست

آن مسیحایی که خود عین سبوست

یوسفی بودی عزیز مردمان

مشت محکم بر دهان کاهنان

آتش طور است و موسی راهبر

چون محمد (ص) کار او شق القمر

لاله ها روییده از خون شهید

شوکران را آخر اما سر کشید

درد بسیار است ، گو وقت دگر

شب بخواهد رفت و می آید سحر

نهضت اما ، همچو رودی پر خروش

این صدا هرگز نمی گردد خموش

گر به خم و می و نی رو آوریم

صادقانه همچنان یک کشوریم .

حسین دشتی