افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

راز


یه زخم کهنه روی بالم

یه آسمون که چشم به رام نیست

 

به غیر واژه غریبی

چیزی توی ترانه هام نیست

 

حتی یه آیینه پیش روم نیست

که اسممو یادم بیاره

 

تنهاترین مسافر شب

تو خلوتم پا نمی ذاره

 

ازم نخواه با تو بمونم

تو هیچی از من نمی دونی

 

اگه بگم راز دلم رو

تو هم کنارم نمی مونی

 

دل من از نژاد عشقه

از تو و از ترانه لبریز

 

یه دنیا غم توی صدامه

مثل سکوت تلخ پائیز

 

من یه پرنده ی غریبم

من از نژاد آسمونم

 

میون اینهمه ستاره

من یه شهاب بی نشونم

 

ازم نخواه با تو بمونم

تو هیچی از من نمی دونی

 

اگه بگم راز دلم رو

تو هم کنارم نمی مونی


از نیلوفر لاری پور


 


مادر / سامی یوسف

گریه کردم مثل ابرا بی تو مادر

شد دل من جای غصه ها بی تو مادر

رسول خدا گفت بهشت زیر پای توست بخواب مادر

برای همیشه قلبم فقط جای توست بخواب مادر
 
رفتی و من تنها ماندم

با غصه و غم ها ماندم

گر که تو را آزردم من

مادر حلالم کن

بعد از تو من بی پناهم

ای که بودی تکیه گاهم

خیز و بنگر اشک و آهم

مادر حلالم کن


sami yusufweb.blogfa.com

ادامه مطلب ...

یا علی

دلا باید به هر دم یا علی گفت 

نه هر دم بل دمادم یا علی گفت 

به هر پیچ و به هر خم یا علی گفت 

به هر شادی و هر غم یا علی گفت 

دمی که روح در آدم دمیدند 

ز جا برخاست آدم یا علی گفت 

رسول الله شنید از پرده غیب 

ندایی آمد آن هم یا علی گفت 

شب معراج احمد با احد بود 

ولی برگشت و او هم یا علی گفت 

بوی عیدی / شهریار قنبری

بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذ رنگی

بوی تند ماهی دودی، وسط سفره‌ی نو

بوی خوب نعنا ترخون سر پیچ کوچه‌ها

[بوی یاس جانماز ترمۀ مادر بزرگ]

با اینا زمستونو سر می کنم

با اینا خستگیمو در می‌کنم

 

شادی شکستن قلک پول

وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی از شمردن زیاد

بوی اسکناس تا نخورده‌ی لای کتاب

با اینا زمستونو سر می کنم

با اینا خستگیمو در می‌کنم

 

فکر قاشق زدن یک دختر چادر سیاه

[فکر قاشق زدن دختر ناز چشم سیاه]

شوق یک خیز بلند از روی بُته‌های نور

برق کفش جفت شده تو گنجه‌ها

با اینا زمستونو سر می کنم

با اینا خستگیمو در می کنم

 

بازی الک دولک تو کوچه‌ها

[عشق یک ستاره ساختن با دولک]

نرس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه

بوی یک لاله عباسی که خشک شده لای کتاب

[بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب]

با اینا زمستونو سر میکنم

با اینا خستگیمو در می‌کنم

 

[بوی باغچه، بوی حوض، عطر خوب نذری

شبِ جمعه، پی فانوس، توی کوچه گم شدن

توی جوی لاجوردی، هوس یه آب‌تنی

با اینا زمستون‌و سر می‌کنم

با اینا خستگی‌مو در می‌کنم]

 

دل نوازان

حال من دست خودم نیست ، دیگه آروم نمیگیرم

دلم از کسی گرفته ، که می خوام براش بمیرم

باز سرنوشت و انتهای آشنایی

باز لحظه های غم انگیز جدایی

باز لحظه های نا گزیر دل بریدن

بازم آخر راه و حس تلخ نرسیدن

پای دنیای تو موندن ، مثه عاشقای عالم

تا منو ببخشی آخر ، تا دلت بسوزه کم کم

مثل آئینه روبرومه ، حس با تو بودن من

دارم از دست تو میرم ، عاشقی کن منو نشکن

عبدالجبار کاکایی

ترانه خداحافظ/بابک صحرایی

خدا حافظ ای ماه دلگیرم

خداحافظ که دور از تو آروم نمیگیرم

تو رو به دست خدا سپردم

تنهایی و جدایی تقدیر ما بود

همراه و عاشقانه از هم گذشتیم

افسوس که دنیای ما از هم جدا بود

افسوس که غربت ما بی انتها بود

خداحافظ رویای شیرینم

هنوزم تو نگاه تو فردا رو می بینم

دلم گرفته

فرصت نشد پناه بی کسی تو باشم

با بغضی عاشقانه

باید ازت جدا شم

خداحافظ تنهایی تقدیر ما بود

خداحافظ که این جدایی پایان عشق ما نیست

خداحافظ..........

بابک صحرایی

ترانه دنیای ویرونه

دستام از این که هست

تنهاترم می شه

دروغ بگو بازم

دروغ بگو بازم

من باورم می شه

*

چه بی هوا مونده

عطر تو از دستم

اونجا که باید دید

اونجا که باید دید

من چشمامو می بستم

*

دنیای وارونه

اینوخوب میدونه

من دیوونه

تورو دوس دارم

اون همه بدیا

دوباره با صدا

گم میشه

میره زود از یادم

ترانه سرا؟؟؟

ترانه فیلم سوپر استار

نگاهم کن

که من رو به سقوطم

نه این من نیست

منی که روبروتم

بذار همه ببینن

آسمونم بی فروغه

بذار مردم بدونن که

ستاره شون دروغه

یه کاری کن یه کاری کن

نگو سهم من این بوده

نذار از هم بپاشم من

از این تکرار بیهوده

یه کاری کن یه کاری کن

که می ترسم از این آوار

یه کاری کن اگه دستات

هنوزم ناجیه ای یار

من اینک ورشکسته

خسته خسته

از خودم بی زار

و

از هم وا شکسته

ببین اسیر بن بست جنونم

نمی تونم نمی تونم که من اینجا بمونم

........

ترانه

میدونم یه وقت هایی دلت برام تنگ میشه 

تو خیابون و نگاه می کنی از پشت شیشه 

اونکه از پشت درختا می گذره شاید منم 

که دارم تنهایی ، با یاد تو پرسه می زنم 

بنیامین۸۸ 

ترانه میدونم

میدونم چشمای رنگی ندارم

صورت خیلی قشنگی ندارم

میدونم کوچیکه خونه ام میدونم

خیلی بی نام و نشونم میدونم

میدونم ساده اس لباسم  عزیزم

واسه تو یه ناشناسم عزیزم

صدای خوبی ندارم میدونم

برای عشق تو اما  ،می خونم

بنیامین88

دلم گرفت / اهورا

دلم گرفت ای هم نفس

پرم شکست تو این قفس

تو این غبار ، تو این سکوت

چه بی صدا ، نفس نفس

از این نامهربونی ها ، دارم از غصه می میرم

رفیق روز تنهایی ، یه روز دستاتو می گیرم

تو این شب گریه می تونی

پناه هق هقم باشی

تو ای هم زاد هم خونه

چی میشه عاشقم باشی

دوباره من ،دوباره تو ،دوباره عشق ،دوباره ما

دو هم نفس ،دو هم زبون ،دو هم سفر ،دو هم صدا

تو ای پایان تنهایی ، پناه آخر من باش

تو این شب مرگی پاییز ، بهار باور من باش

بذار با مشرق چشمات 

شبم روشنترین باشه

می خوام آیینه ی خونه

با چشمات هم نشین باشه

اهورا

قارئه الفنجان / نزار قبانی

جلست

جلست و الخوف بعینیها

تتامل فنجانی المقلوب

قالت یا ولدی لا تحزن

فالحب علیک هو المکتوب یا ولدی

الحب علیک هو المکتوب یا ولدی

یا ولدی قد مات شهیدا"

من مات فداءا" للمحبوب

یا ولدی ،یا ولدی

بصرت ، بصرت و نجمت کثیرا"

لکنی لم اقرا ابدا" ،فنجانا" یشبه فنجانک

بصرت ، بصرت و نجمت کثیرا"

لکنی لم اعرف ابدا" ،احزانا" تشبه احزانک

مقدورک ان تمضی ابدا" فی بحر الحب بغیر قلوع

و تکون حیاتک طول العمر ، طول العمر کتاب دموع

مقدورک ان تبقی مسجونا" بین الماء و بین النار

فبرغم جمیع حرائقه

و برغم جمیع سوابقه

و برغم الحزن الساکن فینا لیل نهار

و برغم الریح و برغم الجو الماطر و الاعصار

الحب سیبقی یا ولدی

احلی الاقدار یا ولدی

بحیاتک یا ولدی امراة عیناها سبحان المعبود

فمها مرسوم کالعنقود

ضحکتها انغام و ورود

والشعر الغجری المجنون یسافر فی کل الدنیا

قد تغدو امراة یا ولدی ، یهواها القلب هی الدنیا

لکن سماءک ممطرة و طریقک مسدود مسدود

فحبیبة قلبک یا ولدی نائمة فی قصر مرصود

من یدخل حجرتها من یطلب یدها

من یدنو من سور حدیقتها

من حاول فک ضفائرها

یا ولدی مفقود مفقود مفقود

یا ولدی

ستفتش عنها یا ولدی ، یا ولدی فی کل مکان

و ستسال عنها موج البحر و تسال فیروز الشطآن

و تجوب بحارا" بحارا"

وتفیض دموعک انهارا"

و سیکبر حزنک حتی یصبح اشجارا" اشجارا"

و سترجع یوما" یا ولدی مهزوما" مکسورا الوجدان

و ستعرف بعد رحیل العمر

بانک کنت تطارد خیط دخان

فحبیبة قلبک یا ولدی لیس لها ارض او وطن او عنوان

ما اصعب ان تهوی امراة یا ولدی لیس لها عنوان

یا ولدی ، یا ولدی

نزار قبانی

ادامه مطلب ...

ترانه / بیژن ترقی

از خون جوانان وطن لاله دمیده 

ای عارف موسیقی ایران به کجایی 

گشتند همه شاعر و خواننده مشهور 

خوانند ولیکن به چه آهنگ و صدایی 

بازیچه اطفال شده شعر و ترانه 

مبهوتم از این هرزگی و هرزه درایی 

گر بزم هنر بود به صد شرم و حیا بود 

اکنون نه هنر مانده و نه شرم و حیایی 

بیژن ترقی 

پنجه های آواز/مزدا شاهانی

تو بیا مثل قدیم بندی از این ترانه شو

واسه دل گرمی واژه بهترین بهانه شو

که توی وسعت سینه درد آواز نخونده ست

شعله های زده در شعر لحظه های دل سوزونده ست

میگن این هوای سنگین نفس سازمو کشته

ولی پنجه های آواز وقتی با هم باشه مشته

وقتی بی رنگی نقاش میون این همه رنگه

وقتی آواز و ترانه مرهم دل های تنگه

وقتی که شاعرو کشتن اونو با ترانه شستن

نه با این ترانه هرگز مرثیه خون نمی خواستن

مزدا شاهانی

CROSSLESS BRIDGE

The shell of the wind is full of complaintsin these hard days full of ironies
laughter cannot be written with sorrow
Who knows about destiny
Between you and me there is a crossless bridge
it is a loneliness of silent roads
The strange and plain of our season
Becomes a safe shelter for weeping
People

پل بی عبور / مزدا شاهانی

خورجین باد پر شده از گلایه

تو این روزای سخت و پر کنایه

خنده رو با غصه نمیشه نوشت

کی میدونه چه جوریه سرنوشت

بین من و تو پل بی عبوره

غربت جاده های سوت و کوره

رنگ غریب و ساده ی فصل ما

پناه امن گریه شد آدما 

مزدا شاهانی

ر ییس / یغما گلرویی

ردی از خون باقی مونده پشت سر

کوچه های بی سرانجام روبرو

یه نفر جونشو بالا میاره

توی بهت این شب بی آبرو

روی آسفالت سیاه روزگار

دیدن سرخی خون دیدنی نیست

همه جاده ها به دره می رسن

همه کوچه ها به تابلوهای ایست ....

تو خیمه شب بازی شب 

عروسک بازی نباش

اونکه سر نخ دستشه 

خونشو رو صحنه بپاش

تنها رفیق قیمتیه 

اینو هزار بار بنویس

زانو نزن به سایه ها

تن نده به امر رییس ......

یغما گلرویی