افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

مصحف

ای برگهای مصحف تو زیر سم ها

گلبرگ تن پرپر شد از شمشیر سم ها

شاهنشه آزادگان ، پور پیمبر

در خاک و خون افتاده با زنجیر سم ها

حسین دشتی

آتش

خواستم از عشق تو گویم ، لبم آتش گرفت

غم به روی غم شدستی و دلم آتش گرفت

چیست سهم ما بجز هجر و غم و آزرده گی

عقل و روح و جسم و جانم ، بیش و کم آتش گرفت .

حسین دشتی