افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

زانوی غم

سر به زانوی غمت بگذاشتم

پرچم غصه به دل افراشتم

بذر محنت را عمو جان بعد تو

با چه حالی در دل خود کاشتم

حسین دشتی

سوگواره

عموی مهربانم رفت از دست

به یاران سفر کرده بپیوست

چنان آتش به جانم سوگ او زد

دل زارم هزاران بار بشکست .

حسین دشتی

دینا

نام تو دینا و دنیای منی

دختر با مهر و زیبای منی

ز عشق تو در سینه قلبم می تپد

ماه و پروین و ثریای منی .

حسین دشتی


برای مرحوم محمد بهشتی

بهشت ارزانیت بادا محمد

ز داغت داد و بی دادا محمد

ز این زندان دنیا رستی اما

به دل آتش بیفتادا محمد 

حسین دشتی

غم دگر

غم مانده به دل ، غم دگر می آید

هر لحظه یی ماتم از سفر می آید

آتش به دل ای زمانه تا کی بزنی

خون جگر از دیده ی تر می آید

حسین دشتی

دوزخیان

ما دوزخیانیم و دوزخ وطن ماست

صد پیرهن ازآتش سوزان به تن ماست

بس داغ به روح و دل و جانم بنهادند

وآن هیزم تفتیده دوزخ بدن ماست .

حسین دشتی

گل سرخ

چه مظلومانه پرپر شد گل سرخ

مثال فرق حیدر شد گل سرخ

ز این دنیای خاکی رخت بر بست

روان سوی پیمبر شد گل سرخ 

حسین دشتی

سرو

سرو افتاد به خاک

تاک رویید ز او

سایه گسترد درخت

تا ابد ماند سبو

حسین دشتی