افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

یادگاری

یادگاری بر دلم بنوشت و رفت

وآن سکوت سرد دل را هم شکست

تا بخود آیم ز دستم رفته بود

پشت سر دروازه دل را نبست .


*


شاید از دست دلم رنجیده بود

شاهدی دیگر به قلبم دیده بود

دیدگان منتظر شب زنده دار

بخت دل بار دگر خوابیده بود.


*


اسم اعظم غیر خون دل نبود

جز غم و غصه مرا حاصل نبود

یا مرا دیگر ز یادش برده بود

یا دگر بر عاشقی قایل نبود .


*


رسم دوران دل شکستن بود و بس

رازها در دل نهفتن بود و بس

پاک بازانیم همه در این قمار

دردها با کس نگفتن بود و بس .


ح.د


باران

درمان تویی به دردم
باران تویی به صحرا
دانی کجاست جایت
بر دیدگان یاران.

ح.د

کوچه ها

چادری از سر فتاد و ..... کوچه ها

دست بر پهلو نهاد و ........کوچه ها

سیلی و آتش ، در و دیوار و میخ

مانده این طوفان به یاد و ......کوچه ها

ح.د


برار

ما دعا گوی تو هستیم ای برار

از می یاد تو مستیم ای برار

سینه ام بت خانه هندوستان

غیر تو بت ها شکستیم ای برار .

ح.د

جمع نقیض

جمعی به وطن چو پسته ی خندانند

قومی به عزا و دایما گریانند

جمع دو نقیض را گرچه گفتند محال 

ممکن شده چونکه مردم ایرانند .

ح.د


نوروز


نوروز همیشه پیروز هم
دیگر نمیتواند
بر لبانمان
خنده
در دلهایمان
شادی
در گلویمان
ترانه
برویاند.

 ح.د