افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

آسمان اشک

آب و آسمان و اشک

گریه بر کویر مشک

باد می وزد به دشت

سرو قامتی شکست

واژگونه شد علم

دست بخششی قلم

آفتاب می ببین

مه فتاده بر زمین

لاله ای کنار رود

بر زمین چه سان غنود

فضل را بود پدر

عدل را بود پسر

ضد غم تبسمش

کوه شکسته از غمش

لافتی چو شیر حق

گر گرفته چون شفق

آه از آندمی که تیر

کرده آسمان چو قیر

لست ادری چون شده

ز اسب سرنگون شده

عشق آمد و نشست

پشت آسمان شکست

بر دلش شرار غم

غصه ، ماتم و الم

اسم اعظمش ، حسین

بر لبش به نشاتین

سیدی ، روحی فداک

یا اخی ادرک اخاک

ح.د

پیامک

دریا به چشم گریه کنان تو شبنم است

یعنی هرچه گریه برایت کنم کم است

پیامک

ماییم که در دام غم ها مانده ایم
عاشقان رفتند و ما جامانده ایم

دائما گوییم با حسرت این سخن
از تبار لاله ها جامانده ایم

۷۲تن

هفتاد دو ماه ظهر عاشورا

شق القمر امام را دیدند

هفتاد دو و پشت آسمان خم شد

وقتی کمر امام را دیدند

هفتاد و دو ذبح و یک خلیل الله

در عزم خلیل حق خلل؟ هرگز

در سیر و سلوک فی سبیل الله

تعظیم به هیبت هبل؟ هرگز

در هلهله ی بتان هر جایی

اینگونه که دید خود شکستن را

افروخت شراره ی ستم سوزی

آموخت ره زخویش رستن را

بنگر حرکات نور اعظم را

در ورطه ی تشنگی تلاطم کرد

هفتاد و دو کشتی نجات آورد

هفتاد و دو نوح وقف مردم کرد

هفتاد و دو کاروان و یک سالار

هفتاد و دو واحه روبرو دارد

گاهی ز تنور و گاه بر نیزه

با امت خویش گفتگو دارد

آن اسوه ی پاک باز میگوید

آنان که ز راز مرگ آگاهند

در دشت جنون زپا نمی افتند

بر مرکب خون هماره در راهند

هفتاد و دو صف فشرده چون پولاد

هفتاد و دو قبضه موم در یک مشت

هفتاد و دو سر سپرده ی مولا

تسلیم اشاره های یک انگشت

انگشت اشارتی که او دارد

فردا به مصاف میبرد ما را

گر شیوه ی نو پریدن آموزیم

تا قله ی قاف میبرد ما را

فردا که ز نیزه می دمد خورشید

فردا که خروس مرگ میخواند

ار خنجر و برگ حجله میبندیم

ما را چو عروس مرگ میخواند

هفتاد و دو لحظه لحظه ی پرواز

هفتاد و دو کربلای پی در پی

هفتاد ودو لحظه ی سر افرازی

سرهای بریده خون چکان بر نی

محمدرضا آقاسی

شعر حافظ در مورد سیدالشهدا (ع)

مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی، او بجا آورد

** 

مراد از شیخ، حضرت ابراهیم (ع) و مراد از پیر مغان حضرت سید الشهداء (ع) است . مراد از وعده، ذبح فرزند است که حضرت ابراهیم بدان امر خداوند وعده وفا داد، اما حقیقت وفا را حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در کربلا به ذبح فرزندش حضرت علی اکبر (ع) انجام داد .