افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

مرد خدا

در سوگ حضرت حاج شیخ حسن معتمد که در سرزمین وحی به دیدار معبود شتافت..

شهر بدونت چونان ، باغچه ای پر خزان

گریه و زاری عیان ، خنده زلبها نهان

یار همه مردمان ، پیر خراباتیان

حافظ قرآنی و ملجأ درماندگان

خسته دلان را سبو ، با همه در گفتگو

حال همه شد نکو ، از نفس آسمان

حب علی در دلت ، عشق سرشته گلت

مکه چو شد منزلت ، کعبه و لبیکیان

سرو چو افتد ز پا ، کشتی بی ناخدا

گشت ز یاران جدا ، رفت به افلاکیان

نیست دگر بین ما ، هست به دلهای ما

معدن صدق و صفا ، بود چو شاه جهان

مرد خدا بوده ای ، جمله وفا بوده ای

نور و نوا بوده ای ، روح تو شد جاودان

عشق کلام خدا ، حافظ قرآن ما

ذکر و کلام و دعا ، ورد لبت هر زمان

تاج هدایت تویی ، رنگ شهادت تویی

مهر و شفاعت تویی ، در صف کروبیان

مرگ نبد زنده ای ، شمسی و تابنده ای

چون به خدا بنده ای ، مومن و حق باوران

دست خدا فوق دست، عهد ولایت  ببست

جمله بت ها شکست . مرگ به نمرودیان .

ح.د


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد