شب که ظلمت قلب من را میفشرد
کاش دستهات اشکهامو میسترد
کاش میشد از جفای روزگار
گوشه ای تنها نشست و غم نخورد
نازنین هجران و درد بیکسی
عشق پاکت را زیاد من نبرد
بشنوی آخر عزیزم این خبر
عاشقی دلخسته در غربت بمرد......
ح.دشتی