ردی از خون باقی مونده پشت سر
کوچه های بی سرانجام روبرو
یه نفر جونشو بالا میاره
توی بهت این شب بی آبرو
روی آسفالت سیاه روزگار
دیدن سرخی خون دیدنی نیست
همه جاده ها به دره می رسن
همه کوچه ها به تابلوهای ایست ....
تو خیمه شب بازی شب
عروسک بازی نباش
اونکه سر نخ دستشه
خونشو رو صحنه بپاش
تنها رفیق قیمتیه
اینو هزار بار بنویس
زانو نزن به سایه ها
تن نده به امر رییس ......
یغما گلرویی