افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

صبح ظفر

از چشم سیاه تو به دل شور و شرر شد

روی تو عیان گشت و غم وغصه به در شد

حسرت نخورم ار طرب و عیش رقیبان

یار آمد و صبح آمد و شب رفت وسحر شد

تا شرح پریشانی دل گویمت ای یار

شب ها رود از پی و زنو صبح دگر شد

رخ غنچه نشکفته و در باغ نهان بود

بشکفته شد و کام دلم شهد و شکر شد

از پرده برون آمده شاهنشه خوبان

هر جا که نهد پای زمین درٌ و گهر شد

ما در غم هجر تو بسی صبر بکردیم

هان ای دل محنت کش من ، صبح ظفر شد .....

ح.دشتی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد