برای بابک کپتان
باد یاد دوستان را برد ؟ نه
روح سر سبز بهار افسرد ؟ نه
رفت هر چند از بر یاران
غنچه های مهر او پژمرد ؟ نه
*
از ازل در قلب یاران بود
خنده هایش لطف باران بود
صد سبد شعر و غزل در کف
چون زلال چشمه ساران بود
*
بر لبانش شعر چون دریا
در کلامش یاس نا پیدا
در میان کوچه های شب
رفت و رفت و گشت نا پیدا
*
کز نیستان آمده بودش
خاک دنیا جمله فرسودش
لیک سوی نی ستان برگشت
بر حریم پاک معبودش .......
ح.د