افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

برموج کوب پست/ شاملو

بر موج کوب پست

که از نمک دریا و سیاهی شبانگاهی

سرشار بود ، باز ایستادیم

تکیده

زبان در کام کشیده

از خود رمیدگانی در خود خزیده،به خود تپیده

خسته

نفس پس نشسته

به کردار از راه ماندگان .

در ظلمت لب شور ساحل

به هجای مکرر موج گوش فرا دادیم .

و درین دم

سایه طوفان

اندک اندک

آئینه ی شب را کدر می کرد .

در آوار مغرورانه ی شب

آوازی بر آمد

که نه از مرغ بود و نه از دریا

و در این هنگام

زورقی شگفت انگیز

با کناره ی بی ثبات مه آلود

پهلو گرفت

که خود از بستر و تابوت

آمیزه ای وهم انگیز بود.

احمد شاملو / سرود آن که برفت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد