دلم از دست خوبان چاک چاک است
تنم از هجرشان اندوهناک است
چو فایز خورده باشد تیر غمزه
ز تیر طعنه دشمن چه باک است ؟
ســــــــــــــــلاموبلاگ جالبی داری.خوشحال میشم که قابل بدونی وسری هم به وبلاگ من بزنی.*** قدرت تفکر مثبت ***اگه مایل به تبادل لینک هستی لطفا برام پیام بذاربه امید موفقیت روز افزون شما در این زمینهمنتظرتون هستم
گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیموقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیمداغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم توهر چند از دو چـشم خودت می چکانیممـن عابـــر شــکســته دل خـلوت تو امتا بیـکران چشــم خـــودت مــی کشانیمیک مشـت بغض یخ زده تفسیر می کندانـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیموقــتی پـرید رنگ تو از پشت قصه هاتصــویر شد نهـــایت رنـــگــین کـمانیمتو، آن گلی که می شــکفی در خیال منپُر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیمدر کـهــکشان چـشم تو گم می شود دلمسرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانیمزیــبـــاترین ردیف غـــزلهای من توئیای یـــــار ســــرو قـــامت ابـرو کمانیمحـــالا بیـــا و غــربت ما را مرور کنای یــــادگــــــار وســعت سبـز جوانیم
من را به غیر عشق به نامی صدا نکنغم را دوباره وارد این ماجرا نکنبیهوده پشت پا به غزلهای من نزنبا خاطرات خوب من اینگونه تا نکنموهات را ببند دلم را تکان ندهدر من دوباره فتنه و بلوا به پا نکنمن در کنار توست اگر چشم وا کنی خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکنبگذار شهر سرخوش زیبائیت شودتنها به وصف آینه ها اکتفا نکنامشب برای ماندنمان استخاره کناما به آیه های بدش اعتنا نکن....
ای آنکه زنده از نفس توست جان منآن دم که با توام، همه عالم ازان منآن دم که با توام، پُِرم از شعر و از شرابمیریزد آبشار غزل از زبان منآن دم که با توام، سبکم مثل ابرهاسیمرغ کی رسد به بلندآسمان منبنگر طلوع خندهی خورشید بر لبمزان روشنی که کاشتی ای باغبان من!با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟خود خواندهای به گوش من این، مهربان من
ســــــــــــــــلام
وبلاگ جالبی داری.
خوشحال میشم که قابل بدونی وسری هم به وبلاگ من بزنی.
*** قدرت تفکر مثبت ***
اگه مایل به تبادل لینک هستی لطفا برام پیام بذار
به امید موفقیت روز افزون شما در این زمینه
منتظرتون هستم
گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم
وقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیم
داغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم تو
هر چند از دو چـشم خودت می چکانیم
مـن عابـــر شــکســته دل خـلوت تو ام
تا بیـکران چشــم خـــودت مــی کشانیم
یک مشـت بغض یخ زده تفسیر می کند
انـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیم
وقــتی پـرید رنگ تو از پشت قصه ها
تصــویر شد نهـــایت رنـــگــین کـمانیم
تو، آن گلی که می شــکفی در خیال من
پُر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیم
در کـهــکشان چـشم تو گم می شود دلم
سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانیم
زیــبـــاترین ردیف غـــزلهای من توئی
ای یـــــار ســــرو قـــامت ابـرو کمانیم
حـــالا بیـــا و غــربت ما را مرور کن
ای یــــادگــــــار وســعت سبـز جوانیم
من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
موهات را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن
من در کنار توست اگر چشم وا کنی
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن
بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن
امشب برای ماندنمان استخاره کن
اما به آیه های بدش اعتنا نکن....
ای آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با توام، همه عالم ازان من
آن دم که با توام، پُِرم از شعر و از شراب
میریزد آبشار غزل از زبان من
آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها
سیمرغ کی رسد به بلندآسمان من
بنگر طلوع خندهی خورشید بر لبم
زان روشنی که کاشتی ای باغبان من!
با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟
خود خواندهای به گوش من این، مهربان من