افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

دل نوازان

حال من دست خودم نیست ، دیگه آروم نمیگیرم

دلم از کسی گرفته ، که می خوام براش بمیرم

باز سرنوشت و انتهای آشنایی

باز لحظه های غم انگیز جدایی

باز لحظه های نا گزیر دل بریدن

بازم آخر راه و حس تلخ نرسیدن

پای دنیای تو موندن ، مثه عاشقای عالم

تا منو ببخشی آخر ، تا دلت بسوزه کم کم

مثل آئینه روبرومه ، حس با تو بودن من

دارم از دست تو میرم ، عاشقی کن منو نشکن

عبدالجبار کاکایی

نظرات 1 + ارسال نظر
هیلدا جمعه 15 آبان 1388 ساعت 14:22 http://hilda-khanoom

خیلی شعر قشنگیه عاشقشم
ممنون که به خاطر گله کردنم و اومدن خودم اومدی و بهم سر زدی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد