رویش رزهای سرخ عشق در صحرای غم
مرهم مهر و محبت بود بر بحر الم
آسمان دیده ام پر می شود از ابر شوق
آن دمی که پر گشاید در دلم یادت صنم
خستگان را گر که گیری دست عیب و ننگ نیست
در طریق عاشقی بانگ انا الحق می زنم
توسن امید می تازد به دشت آرزو
تا کدامین قله های قرب آخر می روم
فصل غربت رو به پایان می رود روزی که تو
پا نهی چون فاتحان بر کشور سرد دلم
اسم شب را پاس بخش پادگان دل بگو
جوشش دل ، خنده تو ، اشک دیده ، جام جم
ح.دشتی