برای هیلدا
هو مدد هو که تحمل بکنم بار غمش
مرغ عشقی که برفته است ز طرف چمنش
یاد باد آن همه ایام که با هم بودیم
بس غزلها که شنیدیم ز شیرین دهنش
لرزش اشک کنون می چکد از دیده من
از کفم رفته پدر همچو سهیل یمنش
دعوتی بود ز یزدان و جوابش لبیک
پر کشیده است ز دنیا به سرای عدنش
از همه مسئلت صبر جزیلی دارم
ای دریغا که شده خاک کنون چون وطنش
ح.د