افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

خاطره

امشب سالگرد شهادت داداشم علیرضا بودش . نهم دیماه۱۳۶۰ بود که بهمراه یکی ار رفقاش پر کشیدن راستش نمیدونم چی بنویسم .یه سری خاطرات مونده به یاد . رفت و داغی به دل ماها نهاد. دبیرستانی بود و تازه عضو بسیج شده بود شاگرد جوشکار بود یه موتور یاماها ۱۰۰ داشت همیشه پاشنه کفشش خوابیده بود یقش باز بود سیگار آزادی میکشید دکتر شریعتی رو خیلی دوس داشت همه دوسش داشتن .یه دوربین پولوراید خریده بود از اون دوربینهایی که خودش نگاتیوو چاپ میکنه، خیلی زلال و آسمونی بودش، واسه ما بچه ها بادبادک درست میکرد یا اگه بهش پیله میکردیم با موتورش ما رو میبرد گردش اغلب کاردستی تکلیف مدرسه را واسمون   

میساخت . چطوری شهید شد ؟ از همرزماش پرسیدم ، گفتند : یه برکه آب  چند کیلومتر  

دورتربود که نوبتی میرفتیم واسه سنگرمون آب می آوردیم اونروز نوبت شهید خلیجی بود که بره  

آب بیاره ایشون 15 ساله بود علیرضا گفته من همراش میرم ...دبه ها رو پر آب کرده بودن و بر میگشتن علیرضا جلوتر حرکت میکرد و شهید خلیجی چند قدم با هاش فاصله داشت که خمپاره  

60 خورده بود بین اوندوتا و هردو پرواز کرده بودن  

وصیت نامه اش این بود صدای هل من ناصر ینصرنی امام حسین به گوشم میاد و من میخواهم به این ندا لبیک بگویم 

چیزی که هیچ موقع از یادم نمیره تصویر شمایلی که با خونش توی تابوت چوبی که از جبهه آورده بودنش نقش بسته بود  و اون یه سوار شمشیر به دست بود که اسبش روی دو دست بلند شده بود و شنلش توی هوا موج میزد ......

 

نظرات 2 + ارسال نظر
راوی چهارشنبه 9 دی 1388 ساعت 00:10 http://ravi-rahnama.blogsky.com

عشق یعنی دغدغه و سرنوشت
عشق یعنی هر آنچه خدا نوشت.
عشق یعنی تاسوعای گل یاس
عشق یعنی برده گی عباس...
عشق یعنی علمدار کربلا
عشق یعنی همه دنیاست نینوا
عشق یعنی مشک آبی بر دهان
عشق یعنی نعره ی تیر و کمان
عشق یعنی دست بریده رو زمین
عشق یعنی پادشاه عالمین...
عشق یعنی عباس من در به درم
عشق یعنی من غلام قمرم
عشق یعنی که حسین نعره کنان
می دود در صحرای مشرکان
دست بر دامان عباس می زند
بر تنش عطر گل یاس می زند
کمر حسین شکسته می شود
چشم نا اهل زمین خون می شود
عشق یعنی که حسین تنها شده
مرد غیرت تشنه ی غوغا شده
عشق یعنی زینب،درد و بلا
عشق یعنی سینه ی نامنتها
عشق یعنی خواهری که برده رنج
عشق یعنی عاشورا....عاشورا یعنی گنج

سلام جناب دشتی...این شعریه که واسه تاسوعا و عاشورا نوشته بودم
اما واقعا یه مسئله ی مهمی هم وجود داره....من یه کم از مسایل دینی فاصله گرفتم.
البته حافظ کل قرآنم و در ۱۲ ساگیم حافظ بودم....ولی از ۱۵ سالگیم به یکباره مسیر زندگی و تفکرم عوض شد.
یه کم تو مسایل دینی به بن بست برخورد کردم.
ما هر چه داریم از خون شهداست....
سالگرد شهادت برادرتون مبارک.....واقعا مبارک و خوشا به سعادتشون.
بدرووووووووووووووود

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 20:27

خدایش رحمت کند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد