افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

شیر پیر بسته / اخوان

دیدی دلا که یار نیامد

گرد آمد و سوار نیامد

بگداخت شمع و سوخت سراپای

وآ ن صبح زرنگار نیامد

آراستیم خانه وخوان را

وآن ضیف نامدار نیامد

دل را و شوق را و توان را

غم خورد و غمگسار نیامد

آن کاخ ها ز پایه فرو ریخت

وآن کرده ها به کار نیامد

سوزد دلم به رنج و شکیبت

ای باغبان بهار نیامد

بشکفت بس شکوفه و پژمرد

اما گلی به بار نیامد

خورشید چشم چشمه و دیگر

آبی به جویبار نیامد

ای شیر پیر بسته به زنجیر

کز بندت ایج عار نیامد

سودت حصار و ، پیک نجاتی

سوی تو و آن حصار نیامد

زی تشنه کشت گاه نجیبت

جز ابر زهربار نیامد

پیکی از آن قوافل پر با ـ

- ران گهر نثار نیامد

ای نادر نوادر ایام

کت فر و بخت یار نیامد

افسوس کاین سفاین حری

زی ساحل قرار نیامد

وان رنج بی حساب تو ، درداک

چون هیچ در شمار نیامد

وزسفله یاوران تو در جنگ

کاری به جز فرار نیامد

من دانم و دلت که غمان چند

آمد ور آشکار نیامد

چندان که غم به جان تو بارید

باران به کوهسار نیامد

مهدی اخوان ثالث

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد