افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

بوی عیدی / شهریار قنبری

بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذ رنگی

بوی تند ماهی دودی، وسط سفره‌ی نو

بوی خوب نعنا ترخون سر پیچ کوچه‌ها

[بوی یاس جانماز ترمۀ مادر بزرگ]

با اینا زمستونو سر می کنم

با اینا خستگیمو در می‌کنم

 

شادی شکستن قلک پول

وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی از شمردن زیاد

بوی اسکناس تا نخورده‌ی لای کتاب

با اینا زمستونو سر می کنم

با اینا خستگیمو در می‌کنم

 

فکر قاشق زدن یک دختر چادر سیاه

[فکر قاشق زدن دختر ناز چشم سیاه]

شوق یک خیز بلند از روی بُته‌های نور

برق کفش جفت شده تو گنجه‌ها

با اینا زمستونو سر می کنم

با اینا خستگیمو در می کنم

 

بازی الک دولک تو کوچه‌ها

[عشق یک ستاره ساختن با دولک]

نرس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه

بوی یک لاله عباسی که خشک شده لای کتاب

[بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب]

با اینا زمستونو سر میکنم

با اینا خستگیمو در می‌کنم

 

[بوی باغچه، بوی حوض، عطر خوب نذری

شبِ جمعه، پی فانوس، توی کوچه گم شدن

توی جوی لاجوردی، هوس یه آب‌تنی

با اینا زمستون‌و سر می‌کنم

با اینا خستگی‌مو در می‌کنم]

 

نظرات 2 + ارسال نظر
مسلم شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 19:54 http://www.nazaratemardomi.com

تسلیم مطلق بفرمان

حضرت حق سبحان م الله آقا ابراهیم میرزایی

تنها راه نجات آدمیان است

راسکالنیکف شنبه 14 فروردین 1389 ساعت 01:44 http://rodya.blogsky.com

روح فرهاد مهراد شاد...
انصافاً آقای شهریار قنبری این شعر را برای صدای فرهاد سروده...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد