بگشوده دستش آسمان
استاده اند افلاکیان
روح خدا را میبرند
تا عرش تا باغ جنان
*
طوفان فتاده از نفس
دریا شده بی یار و کس
دنیا شده همچون قفس
از بعد پیر عاشقان
*
داغ یتیمی بر دلم
غصه سرشته در گلم
گل رفت و مانده حنظلم
با ناله و اشک و فغان
*
صحرا سکوتش را شکست
زنجیر زلف شب شکست
خورشید رفته چون ز دست
ظلمت بتازد بی امان
*
باران به سوگ تو گریست
بر شانه ها کوه غمیست
بعد تو مولایم علی است
از کربلا دارد نشان
*
ح.دشتی