افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

پیر عاشقان

بگشوده دستش آسمان

استاده اند افلاکیان

روح خدا را میبرند

تا عرش تا باغ جنان

*

طوفان فتاده از نفس

دریا شده بی یار و کس

دنیا شده همچون قفس

از بعد پیر عاشقان

*

داغ یتیمی بر دلم

غصه سرشته در گلم

گل رفت و مانده حنظلم

با ناله و اشک و فغان

*

صحرا سکوتش را شکست

زنجیر زلف شب شکست

خورشید رفته چون ز دست

ظلمت بتازد بی امان

*

باران به سوگ تو گریست

بر شانه ها کوه غمیست

بعد تو مولایم علی است

از کربلا دارد نشان

*

ح.دشتی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد