افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

۷۲تن

هفتاد دو ماه ظهر عاشورا

شق القمر امام را دیدند

هفتاد دو و پشت آسمان خم شد

وقتی کمر امام را دیدند

هفتاد و دو ذبح و یک خلیل الله

در عزم خلیل حق خلل؟ هرگز

در سیر و سلوک فی سبیل الله

تعظیم به هیبت هبل؟ هرگز

در هلهله ی بتان هر جایی

اینگونه که دید خود شکستن را

افروخت شراره ی ستم سوزی

آموخت ره زخویش رستن را

بنگر حرکات نور اعظم را

در ورطه ی تشنگی تلاطم کرد

هفتاد و دو کشتی نجات آورد

هفتاد و دو نوح وقف مردم کرد

هفتاد و دو کاروان و یک سالار

هفتاد و دو واحه روبرو دارد

گاهی ز تنور و گاه بر نیزه

با امت خویش گفتگو دارد

آن اسوه ی پاک باز میگوید

آنان که ز راز مرگ آگاهند

در دشت جنون زپا نمی افتند

بر مرکب خون هماره در راهند

هفتاد و دو صف فشرده چون پولاد

هفتاد و دو قبضه موم در یک مشت

هفتاد و دو سر سپرده ی مولا

تسلیم اشاره های یک انگشت

انگشت اشارتی که او دارد

فردا به مصاف میبرد ما را

گر شیوه ی نو پریدن آموزیم

تا قله ی قاف میبرد ما را

فردا که ز نیزه می دمد خورشید

فردا که خروس مرگ میخواند

ار خنجر و برگ حجله میبندیم

ما را چو عروس مرگ میخواند

هفتاد و دو لحظه لحظه ی پرواز

هفتاد و دو کربلای پی در پی

هفتاد ودو لحظه ی سر افرازی

سرهای بریده خون چکان بر نی

محمدرضا آقاسی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد