افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

ساقی

مستان دوباره ساقی میخانه آمد  

مستان دوباره باده و پیمانه آمد 

هیهات اگر ساقی ز یاد خود برانیم 

دست تولا غیردست او فشانیم 

دنیا اگر اکنون به ما دردی رسانده 

ساقی به پشت پرده ی غیبت نشانده 

یونس صفت در اشکم این دهر پنهان 

دوری دگر باره ، دوباره جام هجران 

مینوش از این باده که غمهایم فزون شد 

دست خودم نی ، حالیا وقت جنون شد 

وقتی نمانده عمر ما پایان پذیرد 

افسوس اگر ساقی ز ما کامی نگیرد 

عمرم به سر شد ز انتظار روی ساقی 

رفتم ، خیالی نی ، ولی میخانه باقی 

وصلت همه با هجر معنا یافت ساقی 

نم نم قطره اشک دریا ساخت ساقی 

دریای قلبم پر ز موجی سهمگین شد 

ساقی ما بر تارک دنیا نگین شد 

مینوش از این باده دو صد جام پیاپی 

در بزم ما چون شمع باید ، ناله ی نی 

یاران کنون میلاد ساقی گشته برپا 

راز وجود ما به ساقی گشته معنا 

احساس را نتوان بیان ، معذور دارید 

چشمی پر از آب و دلی پر شور دارید 

یزدان پناهت باد ساقی گام بردار 

در محفل عشاق بیدل جام بردار 

دنیا همام میخانه و ساقی نهان شد 

بی روی ساقی آسمانها هم خزان شد ..... 

ح. دشتی 

به مناسبت ۱۵ شعبان میلاد آقا ولیعصر(عج) 

سروده شد

نظرات 2 + ارسال نظر
طلا یکشنبه 26 تیر 1390 ساعت 09:24 http://par-parwaz.blogsky.com/

سلام شعر زیبایی انتخاب کردی و نام وبت هم زیباست موفق باشی سری بهم بزن

مرسی که آمدی شعر سروده این بنده کمترین است
نه انتخاب
بازهم تشکر و ....

علیرضا یکشنبه 24 مهر 1390 ساعت 10:46

خیلی زیباست
مرحبا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد