مستان دوباره ساقی میخانه آمد
مستان دوباره باده و پیمانه آمد
هیهات اگر ساقی ز یاد خود برانیم
دست تولا غیردست او فشانیم
دنیا اگر اکنون به ما دردی رسانده
ساقی به پشت پرده ی غیبت نشانده
یونس صفت در اشکم این دهر پنهان
دوری دگر باره ، دوباره جام هجران
مینوش از این باده که غمهایم فزون شد
دست خودم نی ، حالیا وقت جنون شد
وقتی نمانده عمر ما پایان پذیرد
افسوس اگر ساقی ز ما کامی نگیرد
عمرم به سر شد ز انتظار روی ساقی
رفتم ، خیالی نی ، ولی میخانه باقی
وصلت همه با هجر معنا یافت ساقی
نم نم قطره اشک دریا ساخت ساقی
دریای قلبم پر ز موجی سهمگین شد
ساقی ما بر تارک دنیا نگین شد
مینوش از این باده دو صد جام پیاپی
در بزم ما چون شمع باید ، ناله ی نی
یاران کنون میلاد ساقی گشته برپا
راز وجود ما به ساقی گشته معنا
احساس را نتوان بیان ، معذور دارید
چشمی پر از آب و دلی پر شور دارید
یزدان پناهت باد ساقی گام بردار
در محفل عشاق بیدل جام بردار
دنیا همام میخانه و ساقی نهان شد
بی روی ساقی آسمانها هم خزان شد .....
ح. دشتی
به مناسبت ۱۵ شعبان میلاد آقا ولیعصر(عج)
سروده شد
سلام شعر زیبایی انتخاب کردی و نام وبت هم زیباست موفق باشی سری بهم بزن
مرسی که آمدی شعر سروده این بنده کمترین است
نه انتخاب
بازهم تشکر و ....
خیلی زیباست
مرحبا