افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

آه من العشق و حالاته

سعی دلم رو به سرانجام شد

بار دگر روز مرا شام شد

کون و مکان راحت و آرام شد

توسن دل با نظری رام شد

ننگ دگرباره مرا نام شد

آیینه دهر سیه فام شد

امر به مستوری آلام شد

آه من العشق و حالاتِه

احرق قلبی به حراراتِهِ

راحت و آرام زعشقت مباد

لطف وجود ازلی شد زیاد

نام ز دیده سپرم دست باد

رونق دیدار مبادا کساد

هست غلام طلبم خانه زاد

رایت بیداد بدستت که داد ؟

کشته سرمست منم مست و شاد

آه من العشق و حالاتِهِ

احرق قلبی به حراراتِهِ

مست و خمار بت ترسا منم

مست ترین درد اهورا منم

تا تو نگویی که من و ما منم

عاشق و آوارهء هر جا منم

مست منم ، واله و شیدا منم

خفته به خون مست به لالا منم

کشته تثلیث چلیپا منم

آه من العشق و حالاتِهِ

احرق قلبی به حراراتِهِ

خود تو بگو آنچه تو کردی که کرد

از چه شدی هم نفس عشق ، درد

این چه تمنا است به گاه نبرد

کشت دلت هر چه که نامرد و مرد

سوی نگاهم به رهت گشت سرد

هجر تو کردی رخ خورشید زرد

هیچ کسی کار مسیحا نکرد

آه من العشق و حالاتِهِ

احرق قلبی به حراراتِهِ

عاش خیالی به خیالاتِهِ

نام عیونی به حکایاتِهِ

افتتح الحب به رایاتِهِ

ثار ثریا به سماواتِهِ

اشتعل الکون به غایاتِهِ

مات غروری به اشاراتِهِ

عاشقت العشق به آیاتِهِ

آه من العشق و حالاتِهِ

احرق قلبی به حراراتِهِ

عمر به هجران و به سودا گذشت

زخم دل از حد سویدا گذشت

قصه امروزه و فردا گذشت

آیهء بادا و مبادا گذشت

چون که نسیم از ره بودا گذشت

مست جنون بود که شیدا گذشت

عمر به این حرف خدایا گذشت

آه من العشـــــــــق و حالاتـــــــــِهِ

احــــــــرق قلـــــــبی به حراراتـــِهِ

حسن دشتی ( مجنون الشعرا )

آبان90 بندر دیلم

نظرات 1 + ارسال نظر
محمدعلی دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 22:21 http://tabnama.blog.ir/

احسنت. وری ماچ. تشکر.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد