افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

مطروحه حضرت آقا

« رندانه آخر ربودی جامی ز خمخانه ی  دل

رنگین چو برگ شقایق خونین چو افسانه دل »

جامی ز دلها ربودی آنسان که یادت همه عمر

در خاطر مردمانت ماند و جانانه دل

آنسان ربودی ز دل جام با عشق گشتی چو همنام

شب از غم تو سیه فام غم گشته کاشانه دل

نوشیده ای جام غم را دردی کشان و الم را

عاجز به وصفت قلم را سوخته پروانه دل

بوسیده غم دست پاکت غصه دل چاک چاکت

هم ناله دردناکت گردیده دردانه دل

از آسمان هر شب آید بوی خوش لحظه وصل

شاید که دربی گشاید بر فرقت خانه دل

زیباترین شعر نابی هر پرسشی را جوابی

آیین دل را کتابی غم گشته دیوانه دل

ح.دشتی 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد