شرر بزن به قلب من
تو ای همیشه آتشم
که کوه غم به شانه ام
ز شهر غصه می کشم
*
رها بکن چو قاصدک
مرا میان آسمان
میان این غریبه ها
به بوسه ی تو دلخوشم
*
یقین بدان که غیر تو
کسی به قلب من نبود
که هر چه هست و نیست را
غمت ز سینه ام زدود
*
فقط ز چار فصل سال
دلم خراب فصل توست
چو فصل سبز تو رسید
گل از گل دلم شکفت
*
هنوز هم به گوش من
لالایی تو چون سرود
به تهنیت صبا بگفت
به محضر تو صد درود .
ح.د