عیبم مکن ز چه رو دل سپرده ام
جز تو جهان را همه از یاد برده ام
بر شاخسار خشک دلم ، گل نشانده ام
هم خون تاک به خم دل فشرده ام
دردت به جان خریده و بیداد دیده ام
بس خون دل ز فراقت بخورده ام
از ما گذشت ، پس از این نیز بگذرد
افسوس به کوی تو راهی نبرده ام
لب بسته بایدم که نگویم سخن ولی
می جوشد از دلم غم عشق تو ...یا علی
شهد است همه یاد تو ، شیرین ذکر حق
جاوید عمر من چو به راه تو مرده ام
هستی ز عشق یافته ام و مهربانیش
جز بندگی نو گل نرگس نکرده ام
یادی دگر ز دلشدگانت نمی کنی
راهی چرا به منزل جانان نبرده ام
دریای عشق به طوفان نشسته است
بر موجهای سرنوشت خودم را سپرده ام .
ح.د