یادگاری بر دلم بنوشت و رفت
وآن سکوت سرد دل را هم شکست
تا بخود آیم ز دستم رفته بود
پشت سر دروازه دل را نبست .
*
شاید از دست دلم رنجیده بود
شاهدی دیگر به قلبم دیده بود
دیدگان منتظر شب زنده دار
بخت دل بار دگر خوابیده بود.
*
اسم اعظم غیر خون دل نبود
جز غم و غصه مرا حاصل نبود
یا مرا دیگر ز یادش برده بود
یا دگر بر عاشقی قایل نبود .
*
رسم دوران دل شکستن بود و بس
رازها در دل نهفتن بود و بس
پاک بازانیم همه در این قمار
دردها با کس نگفتن بود و بس .
ح.د
یک فرصت عالی برای کلیه وبلاگ نویسان. جذب وبلاگنویس فعال در وبلاگ سی اس ام اس. در وبلاگ ما عضو شوید، مطلب ارسال کنید و پول بگیرید. پذیرش نویسنده وبلاگ به تعداد محدود صورت میگیرد برای ثبت نام عجله کنید. www.csms.rozblog.com