آتش به اختیار گشودی به قلب من
از تیربار ناوک مژگانت ای غزال
صحرای دل در عطش خنده های توست
چشم انتظار بارش بارانت ای غزال
از دودمان صبرم و از ایل سرنوشت
پایان بنه گلم ، تو به هجرانت ای غزال
دنیا گلستان شود آخر از آن سبب
از چشمه چاه زنخدانت ای غزال
همچون کلیمیان که به تیه اندرون شدند
سرگشته کوی و بیابانت ای غزال
پایان بنه به مثنوی غصه های من
ایکاش بودمی ز جمله یارانت ای غزال
همچون صبا به تربت دشتی چو بگذری
لاله دمد ز خاک شهیدانت ای غزال .
ح.د