افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

ای دوست

ای دوست ز دریای نگاهت دورم 

در غربت و از ندیدنت رنجورم 

در نبودنت خامش وتاریک و سیه 

با بودن تو ستاره پر نورم ......... 

 

ای دوست بهار آمد و من تنهایم 

با گریه رفیق و مونس غمهایم 

از جمع رفیقان چو جدا افتادم 

آواره دشت و کوه و برزنهایم .... 

 

ای دوست بیا گذشته ها یاد کنیم 

آواز قشنگ عشق فریاد کنیم 

وین کاخ فراموشی با تیشه مهر 

بر باد دهیم و باده آباد کنیم ..... 

 

ای دوست غریب و بی کس و کار منم 

چون رهگذری در این شب تار منم 

خاکستر غم شیشه دل را بگرفت 

چون آیینه آلوده به زنگار منم ........ 

ح.دشتی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد