مهر زدم بر لبم
تا که نگویم تو را
فاش نخواهم نمود
راز دلم نازنین
سوخته اکنون دلم
غصه شده حاصلم
عشق تو شد شاملم
شاه شدم بر زمین
یار من اکنون بیا
لیلی مجنون بیا
عاشق و مفتون بیا
خاتم دنیا نگین
کولی آواره ام
ز عشق تو بی چاره ام
غصه شد همخانه ام
مهر مرا همنشین
مهر زدم بر لبم
تا که نگویم عزیز
عشق تو ما را بکشت
کرده مرا ریز ریز
مهر زدم بر لبم
عشق مرا سوخت هی
تا که فرامش کنم
جام می و بانگ نی
زعشق نباید بگفت
هیچ سخن هیچ گاه
تیره ترین ابرها
کرده کدر روی ماه .
حسین دشتی