رسم خوبی نیست با ما می کنی
دایما اینجا و آنجا می کنی
میزنی دایم دلم را بر زمین
چون شکستی ، از چه رسوا می کنی ؟
راز ما را فاش می سازی عیان
بعد از آن کلا و حاشا می کنی
این چه رسمی هست دلها می بری؟
با دو زلفی که چلیپا می کنی
سرمه می ریزی به چشم و با مژه
فتنه در عالم تو بر پا می کنی
رسم تو عاشق کشی و دلبری است
در جهان با غمزه غوغا می کنی
می بری عشاق را سرچشمه ...و
تشنه لب بر گرد دنیا می کنی
چونکه در پایت فتادند عاشقان
دست سوی جام صهبا می کنی
چون که مردم بر مزار من بیا
جلوه ای همچون ثریا می کنی
تا بداند محتسب رسم تو را
می کشی و ای خدایا می کنی
ز اشک حسرت عاقبت بر گور من
دشت ها را همچو دریا می کنی .
حسین دشتی