افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...
افسونگر دلها

افسونگر دلها

چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ . .. افسونگر دلها بود افسانه دشتی...

میلاد گل

حی بشتاب که میلاد گل است

مهرش از روز ازل کنج دل است

ضامن آهو که می گویند اوست

آب سقاخانه اش عین سبوست

رحمتش افزونتر از افزون ترین

مهربانیش به دنیا بهترین

تربت پاکش بود مهر نماز

دردمندان را بود او چاره ساز

ابر رحمت چو ن بگستردانده بود

آفتاب مهر او تابنده بود

مهربان تر از امام هشتمین

نیست نی زیر و نه بالای زمین

اسم اعظم حرفی از نام رضاست

دردمندان را به غربت آشناست

مستی ما شیعیان از جام وی

بر دلم آتش زدستی بانگ نی

عشق را از محضرش آموختیم

سوختیم از غم ولی لب دوختیم

لب به انگوری اگر من تر کنم

دیدگان از یاد او احمر کنم

یاس در ایران چو برگ و بار داد

خسرو دیرینه این اخبار داد

آید آن شاهی که مشهد تخت اوست

هر که آید جانبش ، خوشبخت اوست

با من شوریده ای مولای من

کن تفضل اندکی آقای من

نی خمش ، اندک نیاید در میان

پادشاه کی کم دهد بر بندگان

مشت ما وا شد که ما درمانده ایم

پادشاها ، چاکریم و بنده ایم

وصل تو خواهیم از دار جهان

غایت اندیشه های عاشقان

سر زد از شرق دلم ، مهر رضا

چون سرشته در گلم مهر رضا

یار ما را نیست ای یاران جفا

یکسره عشق است و مهر است و وفا

آتش طور است  در دلهای ما

سوخته جمله قد و بالای ما

لب به ذکر یاعلی شیرین شود

هر که از یادش برد ، غمگین بود

راه ما دور است کن ما را صدا :

- راه گم کرده ! به سوی ما بیا

ضامن ما باش در روز جزا

کن شفاعت هر گناه و هر خطا

آستان پاکت ای زیبا سرشت

تکه ای باشد گمانم از بهشت .

حسین دشتی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد